عاشقانه ها
طرف باخانمشﻣﯿﺮﻩ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ . ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮﻧﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﮔﺎﺭﺳﻮﻧﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﯿﻦ ۳ ﺗﻮﻣﻦ ﻃﺮﻑ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎ ﻣﺎﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﯾﻢ ﮐﻪ . یک شنبه 10 / 5 / 1393برچسب:, :: 2:24 :: نويسنده : محرم ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﮕﯿﺮﻩﮔﻔﺖ ﺍﻗﺎ ﺳﺘﺎﺭ ﺧﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ !؟ فاميل(با عجله): بدبخت شديم! داداشم وقتی کوچیک بود معلم بهشون چند تا کلمه داده بود که باهاش جمله بسازن..... $$$$$$$$$$$$$ آقا مرده برای بچش تبلت خریده بچهه تبلتو انداخته تو وان حموم واسه اینکه تو روحیه بچش تاثیر منفی نزاره چیزی نگفته حالا مما یه روز خط کش بابامونو بردیم مدرسه ازمون کش رفتن.کل بزرگای فامیل اومدم پیش بابامون وساطت کردن تا بابامون تو خونه راهمون داد. @@@@@@@ عاقا یه بار ما با اقواممون رفته بودیم واسه گردش بیرون بعد همه پسر دخترای جوون دور اتیش نشسته بودیم من از همه به اتیش نزدیک تر بودم خلاصه با کلی کلاس داشتم چایی رو میخوردم یکی نمیدونست فک میکرد تو سواحل انتالیام پسر عمویه نادانم اومد مثلا واسه خنده یه لیتر بنزینو ریخت تو اتیش اتیشم بزرگ شد تو هوا همه فرار کردن من هنو شوکه مونده بودم بعد ک اتیش اروم شد همه بزگشتن و هی میخندیدن بویه عجیب کله پاچه وسط بیابون میومد همه در جست و جویه بوی کله پاچه بودن ک یوهو دختر عموم دریافت ابروهایه منو نیست O_o ######### چند سال پیش با خالم رفته بودیم خرید بعد یک شنبه 10 / 5 / 1393برچسب:, :: 1:53 :: نويسنده : محرم خداحافظ ای ماه غفران و رحمت خداحافظ ای ماه عشق و عبادت خداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالی خداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه خداحافظ ای بهترین ماه الله هاست لینوکس cpanel
یه بنده خدایی بود که این داستانو اینطوری تعریف میکرد که میگفت:… دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش مینویسه ، این آقا هم گیر داد که …..
دفتر خاطراتتو بده من بخونم! از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمیجلوه دادنشو داشتم ، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش …، چایی ریختم روش … مژی هم تا میتونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و … بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد … آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت : اینکه سالنامه ۱۳۹۰ هست! تو ۵ ساله داری تو این خاطره مینویسی؟ و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است… هاست لینوکس cpanelیک شنبه 3 / 5 / 1393برچسب:, :: 14:16 :: نويسنده : محرم
مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همان جا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامیکه سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهرههای چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهرهها را برد. مرد حیران مانده بود که چه کار کند. آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست میگوید و بهتر است همین کار را بکند. من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم هاست لینوکس cpanelیک شنبه 3 / 5 / 1393برچسب:, :: 14:11 :: نويسنده : محرم فیلسوف یعنی چه؟
ه غضنفر میگن با بالش جمله بساز
به حیف نون میگن با آنجلس جمله بساز؟
به غضنفر میگن:با شیشه جمله بساز؟
معلم= با حسن جمله بساز دانش اموز=من با احمد رفتم سینما معلم=اینکه حسن نداشت دانش اموز=اخه حسن نیومد
یه نفرباخودش داشت زمزمه میکرد،من گاوم… من گاوم… من گاوم… من گاوم… من گاوم… (چراتوتکرارمیکنی?نکنه خودت بودی?)بعدیکی ازش پرسیدچراباخودت این کلمه روتکرارمیکنی?گفت:میخوام باهاش جمله بسازم نمیتونم،تومیتونی?
یه پسره از پدرش میپرسه چرا بعضی مردم میگن خونه مونه یا میگن جوک موک پدره جواب میده:چون اونا سواد مواد ندارن
هاست لینوکس cpanel یک شنبه 3 / 5 / 1393برچسب:, :: 13:26 :: نويسنده : محرم
درباره وبلاگ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|