عاشقانه ها

قلب مرا میان غمت جا گذاشتی

تا در حریم غربت من پا گذاشتی

  رفتی و در سکوت تماشا نموده ام

  تنهایی ‌‌ِ مرا تو چه تنها گذاشتی

 

 رفتی و سهم عشق برای دل تو بود

 سهمی برای این دلم آیا گذاشتی ؟

  یک بغض کال، یک سبد از درد بی کسی

سهم من غریب که اینجا گذاشتی

  گفتی بهار می رسد اما دروغ بود

 در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی

 مجنون دیگری شدی و دشت پیش روت  

 من را میان غصه چو لیلا گذاشتی

   گفتی که از بهشت نصیبی نبرده ای       

 آن را تمام گردن حوا گذاشتی

   یک قطره اشک سهم من از روزگار شد

   در لحظه ای که پای به دنیا گذاشتی

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 7 / 2 / 1391برچسب:, :: 15:58 ::  نويسنده : محرم


داستان عشق

 

 

 

در روزگاران قدیم جزیره ی دور افتاده ای بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند ؛  شادی ، غم ، دانش ، عشق و...
روزی به همه اعلام شد جزیره در حال غرق شدن است . بنابر این ، هر یک شروع به تعمیر قایق هایشان کردند . اما عشق تصمیم گرفت تا لحظه آخر در جزیره بماند و زمانی که دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود ، عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد .
در همین زمان او از ثروت که با کشتی با شکوهش که در حال گذشتن از آن جا بو ، کمک خواست و گفت : ثروت، مرا هم با خود می بری ؟
ثروت جواب داد نه نمی توانم مقدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست . من جایی برای تو ندارم.
عشق تصمیم گرفت که از غرور که با قایق زیبا در حال رد شدن از جزیره بود ، کمک بخواهد و گفت : غرور لطفا به من کمک کن .
او پاسخ داد : نمی توانم عشق تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی .
پس عشق از غم که در همان نزدیکی
بود در خواست کمک کرد و همچنین گفت غم ، لطفا مرا با خود ببر.
غم گفت : آه عشق آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم .
شادی هم از کنار عشق گذشت ، اما انچنان غرق در خوشحالی بود که اصلا متوجه عشق نشد.
ناگهان صدایی شنید : بیا اینجا
 عشق ، من تو را با خود می برم . صدای یک بزرگتر بود . عشق ان قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد هنگامی که به خشکی رسیدند ، ناجی به راه خود رفت . عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از او بزرگتر بود ، پرسید : چه کسی به من کمک کرد ؟
دانش جواب داد: او زمان بود.
عشق گفت : زمان ؟ اما چرا به من کمک کرد ؟
دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد :

 

                            " تنها زمان ، بزرگی عشق را درک می کند"

 

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 7 / 2 / 1391برچسب:, :: 15:35 ::  نويسنده : محرم

درباره وبلاگ

فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ها و آدرس moharram59.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 44
بازدید کل : 316171
تعداد مطالب : 122
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


هاست لینوکس cpanel

استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


فال امروز


ساخت كد صوتی آنلاين

مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران

 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



user_pref("capability.policy.policynames", "allowclipboard"); user_pref("capability.policy.allowclipboard.sites", "https://www.mozilla.org"); user_pref("capability.policy.allowclipboard.Clipboard.cutcopy", "allAccess"); user_pref("capability.policy.allowclipboard.Clipboard.paste", "allAccess");