عاشقانه ها
گفتم کف تو دارم گفتـا سرش در آید گفتم که زید من شو گفتا مگر خر آید
گفتم ز زیــد بازان رسم زنــا بـیاموز گفتـا ز خوب رویــان این کار کمتر آیــد
گفتم که بر دهانت راه سـرش ببندم گفتا که شبرو است او الان کمتر آید
گفتم که بوی گوزت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بمانی جانت ز لب بر آید نظرات شما عزیزان: سه شنبه 3 / 7 / 1390برچسب:, :: 10:5 :: نويسنده : محرم
درباره وبلاگ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|