عاشقانه ها
من از روز ازل، دیوانه بودم دیوانه روی تو،سر گشته موی تو سر خوش از باده مستانه بودم در عشق و مستی، افسانه بودم نالان از تو شد چنگ و عود من تار موی تو، تار و پود من بی باده مدهوشم، ساغر نوشم ز چشمه نوش تو مستی دهد ما را ، گل رخسارا بهار آغوش تو چو به ما نگری غم دل ببری کز باده نوشین تری سوزم همچو گل ، از سودای دل دل رسوای تو ، من رسوای دل گرچه به خاک و خون کشیدی مرا روزی که دیدی مرا بازا که در شام غمم صبح امیدی مرا صبح امیدی مرا هاست لینوکس cpanelجمعه 23 / 1 / 1391برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : محرم در یچه نگاهمو عوض کردم..............
زندگی گاهی گریه ست
گاهی خنده
گاهی بازنده ای
گاهی برنده
زندگـــــی
گاهی عشق
گاهی نفرت
گاهی امید
گاهی حسرت
گاهی افتادن و موندن و بریدن
گاهی وقتا پر گشودن وپریدن
زندگـــــی
مثل یه سقفه
تو هجوم بی پناهی
زندگــــی عشق و محبت
کندن از مرگ و تباهی
زندگـــــی مثل یه جنگه تنها جنگی که قشنگه
تو نبرده زندگــــــی عشق حکم تفنگ
هاست لینوکس cpanel جمعه 23 / 1 / 1391برچسب:, :: 12:24 :: نويسنده : محرم
یادم باشد… *** یادم باشد جواب كین را با كمتر از مهر وجواب جمعه 23 / 1 / 1391برچسب:, :: 12:16 :: نويسنده : محرم
دیرزمانی است که پ نه پ وارد ادبیات جوانان شده است که نمونه آن را در اینجا می بینید
رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری برای جلوگیری از گسترش این حرکت ستاد مبارزه با پ نه پ شکل گرفت که در اینجا به بخشی از فعالیت های آن اشاره می کنیم ستاد مبازه با فتنه پ نه پ
به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
پنج شنبه 13 / 11 / 1390برچسب:, :: 10:7 :: نويسنده : محرم
در اشک هایی که از محبت خدا می ریزید، برای عاشق شدن دل ما هم دعا کنید.
پنج شنبه 13 / 11 / 1390برچسب:, :: 9:56 :: نويسنده : محرم
گرچه اگر دنیای ثمربخش میوه ها را مورد بررسی قرار دهیم هر کدام از آنها را می توان بدلیل خواص فراوان آن پراهمیت دانست ولی آن چیز که در تمام خاصیت های آنان مشترک است اینست که میوه ها خنک کننده های طبیعی بدن هستند و دارای مقدار زیادی ویتامین و کربوهیدرات برای تغذیه بدن و همچنین تامین انواع رژیم های غذایی می باشند. علت این همه طعم و رنگی که خداوند متعال در تکتک میوهها قرار داده بیحکمت نیست چراکه هر نوع از میوه ها خواص مفیدی برای بدن انسان دارد. در این ایمیل نگاهی گذرا داریم به خواص 10 نوع میوه از بین میوه های بسیار دیگر که مصرف آنها سلامتی و نشاط هر چه بیشتر شما دوستان را تضمین می کند. پرتقال یكی از قدیمیترین میوههائی است كه بشر از آن استفاده میكرده است و در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح كنفوسیوس از آن نام برده است. در حال حاضر بیشتر از ۲۰۰ نوع پرتقال در آمریكا كشت میشود و آمریكا نصف كل محصول پرتقال دنیا را تولید میكند. پرتقال اولیه، كوچك، تلخ و پر از هسته بوده است كه در اثر تربیت مهندسی ژنتیكی و همچنین انتخاب نوع بهتر و كود كافی درشت تر و شیرین تر شده است. پرتقال یك میوه اسیدی است و بنابراین سم زداست. كلسیم پرتقال بسیار بهتر از كلسیم شیر جذب می شود. یك لیوان شیر 291 میلی گرم كلسیم دارد كه 93 میلی گرم یعنی 31 درصد آن جذب می شود در حالیکه یك لیوان آب پرتقال 350 میلی گرم كلسیم دارد كه 130 میلی گرم یعنی 37 در صد آن جذب می شود. پرتقال در حدود دو سوم نیاز روزانه ما، یعنی 50 میلی گرم ویتامین C دارد.
2.سیب یك ضرب المثل قدیمی می گوید: "با خوردن روزانه 1 عدد سیب هرگز نیازی به پزشك ندارید." سیب سرشار از پكتین است كه كلسترول خون (LDL) را پایین می آورد. خوردن روزانه 2 عدد سیب، كلسترول خون را بیش از 16 درصد كاهش می دهد. سیب با داشتن فیبر زیاد به افراد دیابتی كمك می كند تا قند خون خود را تنظیم كنند همچنین سیب از افزایش یا افت ناگهانی قند خون جلوگیری می كند. ویتامین C موجود در سیب به نوع سیب بستگی دارد. اكثر آنها مقادیر فراوانی ویتامین C دارند.
موز معروفترین میوه گرمسیری است كه معمولاً نرسیده چیده می شود و تا رسیدن به مقصد می رسد. برای تسریع رسیدگی آن از گاز اتیلن استفاده می شود. تنها میوه ای است كه برای بعضی افراد، چاق كننده است زیرا مقادیر فراوانی نشاسته دارد. روزی یك عدد موز مصرف كنید. زیرا حاوی مواد مغذی مورد نیاز بدن است. موز محتوی 8 آمینو اسید ضروری برای بدن است كه بدن نمی تواند آنها را بسازد. موز منبع غنی فیبر، پتاسیم و ویتامین C است که نقش کلیدی در سلامت قلب و عملکرد عضلات دارد. موز رسیده حركت روده را تنظیم می كند و برخلاف تصور عموم یبوست ایجاد نمی کند. شاید افرادی كه موز نرسیده مصرف می كنند، دچار یبوست بشوند.
4. تمشک
تمشك میوه ای شبیه شاه توت و توت فرنگی است و به رنگ زرد یا سرخ مایل به سیاه یافت می شود. میوه تمشك ترش مزه بوده و به صورت خام یا پخته، شربت، كمپوت و ... خورده می شود. بوته تمشك در مناطق گرم و مرطوب، در جنگل ها و صحراها می روید و گاهی آن را می كارند. گل های تمشك به رنگ های سفید، صورتی یا به صورت خوشه در ماه های مرداد پدیدار می شود و تا مهر دوام می آورد. قسمت های مورد استفاده بوته تمشك عبارت از میوه ، برگ، تخم، دانه و گل می باشد.
5. گیلاس این میوه نه فقط به خاطر طعم مطبوع بلكه به خاطر ظاهر زیبایش مورد توجه همگان است. شكفتن شكوفه های گیلاس یكی از زیباترین مناظر طبیعت است. مطالعات نشان می دهد كه رنگدانه موجود در گیلاس به رفع مشكلات و دردهای عروقی كمك می كند. این رنگدانه ها محتوی آنتوسیانین هستند. آزمایشات نشان داده است كه آنتوسیانین موجود در گیلاسهای ترش 10 برابر خاصیت ضد التهاب آسپرین عمل می كنند. البته این ماده مثل آسپرین، معده را تحریك نمی كند. گیلاس خاصیت سم زدایی نیز دارد.
6. زغال اخته زغال اخته بیشتر از آنکه میوهای مرسوم باشد، میوه نوبرانه و هوسانه است که در اواخر تابستان در مغازهها دیده میشود. زغال اخته اغلب به فرم تودهای در جنگلها و مردابها و نقاط مرتفع تا کم ارتفاع رشد میکند. محل عمده پرورش زغال اخته در ایران، استان قزوین و در مناطق شمالی این استان در بخشهای رودبار و رودبار الموت است. درخت زغال اخته از نیمههای اسفند شکوفه میدهد و قریب 2 ماه دارای شکوفه است. این میوه دارای رنگی قرمز و بسیار ترش است. هنگامی که کاملا میرسد به رنگ سیاه و شیرین تبدیل میشود و کاربرد آن در صنایع غذایی و شکلات سازی، لواشک و... است.
7. انبه انبه محتوی مواد مغذی و تقویت كننده روده است. هضم آن، بسیار آسان است. اگر مشكل معده یا سوء هاضمه دارید، انبه مصرف كنید كه محتوی مقادیر زیادی ویتامین C و كلسیم است. در هند برای جلوگیری از خونریزی، تقویت قلب و مغز مصرف می شود. به علت فراوانی آهن، نقش سازندگی خون دارد. توصیه می شود افرادی كه از كم خونی رنج می برند، انبه مصرف كنند. برای خانمها در طول دوران بارداری مفید است. انبه حاوی ویتامین های مختلفی است. ویتامین A یا بتاكاروتن محافظ پوست و مخاط بویایی است، چشم را تقویت و سوخت و ساز را تنظیم می كند. انبه یكی از غنی ترین منابع بتاكاروتن است. بتاكاروتن، آنتی اكسیدان بسیار قوی است كه ضد رادیكال های آزاد عمل می كند.
8. توت فرنگی طبق آخرین تجزیه علمى كه از توت فرنگى كرده اند معلوم شده است كه توت فرنگى دارای مقدار قابل توجهی پروتئین، چربى، سلولز و مواد روغنى، آهك و آهن و املاح حل شدنى می باشد. بین املاح معدنى موجود در توت فرنگی باید از كلسیم، فسفر، سدیم ، منیزیم ، سیلیس ، آهن ، گوگرد، بروم و ید نام ببریم. توت فرنگى داراى ویتامین هاى B و C و K مى باشد. حتی مقدار ویتامین C توت فرنگى زیادتر از مقدار ویتامین C لیموى ترش است. آنچه توت فرنگى دارد به این میوه خاصیت تقویت كننده و مغذى و تصفیه كننده خون و ادرارآور و ترمیم كننده املاح معدنى بدن و قلیا كننده خون داده است.
9. انگور بنفش انواع و اقسام انگور در فصل تابستان و پاییز در دسترس عموم مردم قرار دارد. این میوه یکی از منحصر به فردترین میوههایی است که در رنگهای گوناگون و سایزهای مختلف در بازار وجود دارد. انگور یک میوه بهشتی است و خواص فراوانی دارد. دانههای سبز یا قرمز یا حتی بنفش انگور خاصیتهای جادویی دارند و در درمان بسیاری از بیماریها تاثیرگذارند. به گفته پزشکان، انگور سربازی است که به جنگ بیماری های قلبی میرود و ضمن افزایش انعطاف و سلامت ماهیچههای قلب، به کاهش کلسترول و فشار خون کمک میکند. این میوه در مورد حفظ سلامتی قلب زنان بهتر از مردان عمل می کند و به همین دلیل مصرف آن به طور ویژه برای خانم ها توصیه میشود.
10. لیمو ترش لیمو ترش محصولی معجزه گر در نابودی سلولهای سرطانی است و 10000 بار قویتر از شیمی درمانی عمل میکند. بسیاری از مردم در اثر سرطان میمیرند در حالیکه این راز همچنان حفظ میشود تا منافع شرکتهای داروسازی به خطر نیفتد. لیمو ترش را میتوان به صورتهای متفاوت مصرف نمود، قسمت گوشتی آن را خورد یا آب آن را مصرف نمود. به صورت شربت و یا صور دیگر، جالب ترین خاصیت آن اثرش بر روی کیست ها و تومورهاست. در مورد این گیاه ثابت شده است که درمان همه انواع سرطان است. همچنین بعنوان یک ضد قارچ و عفونت و کرمها محسوب میشود. فشار خون بالا را تنظیم میکند و و ضد افسردگی است و با استرس و اختلالات عصبی مبارزه میکند. لیمو ترش سلول های سرطانی را در 12 نوع سرطان از جمله سرطان روده، سینه، پروستات، ریه و پانکراس نابود میکند. و جالب تر از همه اینکه این نوع درمان با عصاره لیمو نه تنها سلولهای سرطانی را نابود میکند بلکه سلولهای سالم را نیز آلوده نمی نماید.
این میوه، بهترین سم زدای طبیعی است. اگر می خواهید بدن خود را پاكسازی كنید، صبحها لیمو بخورید. نصف یك لیمو ترش بزرگ را در آبمیوه خود بچكانید. به این ترتیب نوشیدنیها طعم فوق العاده ای پیدا می كنند. لیمو مثل بقیه مركبات منبع مناسب ویتامین C است. لیمو برای پاكسازی دستگاه گوارش مفید است. لیمو را در آب گرم بچكانید و مصرف كنید. با این كار یك نوشیدنی گرم و ملایم و مدٌر بوجود می آید كه سم بدن را دفع می كند مخصوصاً زمانی كه بخواهید در برنامه غذایی خود پاكسازی سموم را داشته باشید. عطر لیمو برای تقویت روحی مناسب است. رایحه درمانها معتقدند این رایحه به تقویت سیستم عصبی كمك می كند.از لیمو برای تقویت مو نیز استفاده می شود برای افرادی كه موی چرب دارند، مؤثر است. زیرا غدد چربی را تحریك می كند و با تولید چربی موها درخشانتر به نظر می رسند. آب لیمو به خاطر طعم بسیار خوب و قند بسیار کمی که دارد، در طبخ غذاهای مختلف و در نوشیدنیها استفاده می شود. بویژه برای محافظت از سیستم ایمنی بدن در زمستان و جلوگیری از سرماخوردگی سودمند است. لیمو در غذاهای فصل تابستان بویژه در سالادهای سرد مخصوص تابستان نیز استفاده می شود. لیمو معمولاً به همراه غذاهایی که با ماهی تهیه می شوند نیز مصرف می شود
هاست لینوکس cpanel پنج شنبه 13 / 11 / 1390برچسب:, :: 9:39 :: نويسنده : محرم لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکتBT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است: شنبه 4 / 11 / 1390برچسب:, :: 23:14 :: نويسنده : محرم
علم بهتر است یا ثروت؟
جمعیت زیادی دور حضرت علی حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
-یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
-علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید :
یا اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد که آخر:جمعیت ایستاده بود پرسید:
-علم بهتر است یا ثروت؟
-علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
- در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،
-و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش مینشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یاثروت؟
-حضرتعلی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
-نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.
-حضرت علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
-با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم میخواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
مرد ساکت شد. همهمهای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را میپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازهواردها دوخته میشد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
-امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آنگاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشدهایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آنوقت در میان مردم رسوا میشود و ما به مقصود خود میرسیم! مردی که آن طرفتر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آنوقت این ما هستیم که رسوای مردم شدهایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفتههای پیامبر را به مردم ثابت کنیم.
-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید،
-که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش میماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمیگفت. همه از پاسخهای امام شگفتزده شده بودند که…
-نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
گاههای متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نمیکردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاههای متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند.
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میگفت:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
"من شهر دانش و آگاهی هستم و علی دروازه ورود به آن شهر"
هاست لینوکس cpanel
پیامبر اسلام (ص) شنبه 4 / 11 / 1390برچسب:, :: 23:8 :: نويسنده : محرم
و امروز برف می بارید
سرما بیداد می کند و من یک دانشجوی ساده با پالتویی رنگ رو رفته ، در یکی از بهترین شهرهای اروپا ، دارم تند و تند راه می روم تا به کلاس برسم .نوک بینی ام سرخ شده و اشکی گرم که محصول سوز ژانویه است تمام صورتم را می پیماید و با آب بینی ام مخلوط می شود . دستمالی در یکی از جیب ها پیدا می کنم و اشک و مخلفاتش را پاک می کنم و خود را به آغوش گرمای کلاس می سپارم . استاد تند و تند حرف می زند، اما ذهن من جای دیگری است . برف شروع می شود ، این را از پنجره کلاس می بینم و خاطرات مرا می برد به سالهای دور کودکی ….. وقتی صبح سر را از لحاف بیرون آورده و اول به پنجره نگاه می کردیم و چه ذوقی داشت وقتی می دیدی تمام زمین و آسمان سفیدپوش است و این یعنی مدرسه بی مدرسه پس خودت را به خواب شیرین صبحگاهی میهمان می کردی و مواظب بودی انگشتان پاهایت بیرون از لحاف نماند و یخ بکند . خاطرات، مرا به برف بازی با دستکش های کاموایی می برد ... که اول سبک بودند و هرچه می گذشت خیس تر می شدند و سنگین تر …. یاد لبو های داغ و قرمز که مادر می پخت و از آن بخار بلند می شد . و حالا دختری تنها و بی پول و بی پناه که در یک سوئیت دوازده متری زندگی می کند و با کمک هزینه 300 یوروی دانشگاه باید زندگی کند و درس بخواند . این ماه اوضاع جیبم افتضاح است .البته همیشه افتضاح است اما این ماه بدتر ، راستش یک هزینه پیش بینی نشده بیشتر از نصف ماهیانه ام را بلعید و این وضع را بوجود آورد ، آن هم وقتی که نصف اولیه اش را خرج کرده بودم و این یعنی تا آخرماه هیچ پولی درکار نبود. نمی دانم برای شما هم پیش آمده یا نه، که پس اندازی نداشته باشید و فقط به درآمدتان که زیاد هم نیست متکی باشید . راستش این خیلی ترسناک است هرچند باز جای شکرش باقی است که اینجا هم بیمه درمانی دارید و هم سرپناه ، هرچند کوچک … و این یعنی خیالتان از بیماری و بی خانمانی راحت است اما خب برای بقیه چیزها باید خرج کنید و وقتی مثل این ماه یک خرج ناخواسته داشته باشید اوضاعتان کمی بهم می ریزد . ناگهان انگار گرما، مغز منجمد شده ام را به کار اندازد یاد یک دوست افتادم . البته نه برای پول قرض کردن که از این کار نفرت دارم بلکه برای کار . یلدا یک دوست بود که شرایطش تقریبا مثل خودم بود با این فرق که او اجازه کار داشت و من نه … می دانستم قبلا پرستار بچه بوده پس سراغش رفتم که به قهوه ای میهمانم کرد و یک ساعت تمام از کارکردن غیرقانونی ترساندم که البته راست هم می گفت . برای چند ساعت کاردر هفته که آن هم شاید گیر بیاید یا نه ، نمی ارزید همه چیز را به خطر بیاندازم . یک آن در آن رستوران کذایی احساس کردم بدبخت ترین آدم روی زمینم . یلدا سیگارش را خاموش کرد و بلند شد که برود به شوخی ..یا جدی؟…گفت این شبا سفارت شام میدن ، محرمه … تو ام خودتو بنداز اونجا و خدافظی کرد و رفت . سفارت ایران سالها پیش خانه ای بزرگ در یکی از مناطق اعیان نشین پاریس خرید و آنجا را تبدیل به حسینه کرد که مراسم مذهبی را آنجا برگزار می کرد ….راستش آن شب نرفتم اما شب دوم یخچال خالی و شکم گرسنه و داشتن کارت مترو وسوسه ام کرد به رفتن …که رفتم …..رفتم در حالی که از اینکارم دلخور بودم ، نه بخاطر مسایل سیاسی و نه حتی بخاطر مسایل مذهبی …که از خودم بدم می امد که فقط برای شام خوردن جایی بروم ….اما زندگی خیلی وقت ها آدم را به کارهایی وامیدارد که بسا دوست ندارد اما ناچار به انجام آنست …. و من ناچار بودم دو تا مترو عوض کردم و یک ربع پیاده رفتم تا بلاخره رسیدم . در تمام طول راه صدبار خواستم برگردم که برنگشتم . وقتی رسیدم چراغ ها را خاموش کرده بودند و یکی داشت روضه می خواند . کورمال یک جایی نزدیک ورودی پیدا کردم و نشستم ، نمی دانم چرا، اما گریه امانم نداد ، دلیل زیادی برای گریه کردن داشتم اما سابقه نداشت تا حالا که در جایی جز تنهایی خودم گریه کرده باشم ، اما آن شب همه چیز فرق داشت چراغ ها که روشن شد دیدم سرو شکل من میان آن تیپ از آدمها خیلی انگشت نما بود ، داشتم از خجالت می مردم ، حس می کردم همه می دانند من برای چی آنجا هستم . سفره انداختند و همه مشغول خوردن بودند اما نمی دانم چرا ، هرکاری کردم نمی توانستم باخودم کنار بیایم که آن غذا را بخورم . حس می کردم این غذا سهم من نیست ، دوباره گریه ام گرفته بود پس بدون اینکه توجه کسی را جلب کنم آرام پاشدم و بیرون رفتم. هرچند گرسنه بودم اما شاد بودم. انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته شده بود . سرم را روبه آسمان گرفتم و به او لبخندی زدم و راه مترو را در پیش گرفتم دیگر سردم نبود ، گونه هایم را به برف سپردم و سعی کردم خود را درخاطرات کودکی غرق کنم . نزدیکی های ایستگاه مترو یک ماشین در خیابان ایستاد و بوق زد و اشاره کرد . متعجب و ترسان در پیاده رو ایستادم که دوباره بوق زد . یک خانم پیاده شد و به سمتم آمد و گفت : شما غذاتون رو جا گذاشتید ….. گفتم نه مرسی ..این غذا مال من نبود …. گفت چرا .این غذای شماست …فقط مال شما …من می دونم و پلاستیکی را بدستم داد و گفت : می خوای برسونمت گفتم : نه ممنون با مترو میرم…. و با دست به سمت ایستگاه اشاره کردم گفت : پس حتما برو خونه و غذات رو بخور …این غذا فقط مال توست … و سوار ماشین شد و رفت نگاهی درون پلاستیک کردم و دیدم یک ظرف یک بارمصرف و یک پاکت درونش بود درون پاکت 500 یورو اسکناس و یک نامه بود که معلوم بود خیلی تند نوشته شده : *سالها پیش وقتی من هم نتوانستم غذایی را که فکر می کردم حق من نیست ، را بخورم ، یک مرد، ظرفی غذا و سه هزار فرانک پول به من بخشید . پولی که زندگی یک دختر تنها در دیار غربت بودم را نجات داد. آن مرد از من خواست هر زمان که توانستم این پول را به یکی مثل آن روز خودم ببخشم و این گونه قرضش را ادا کنم . پس تو به من مقروض نیستی پی نوشت : این داستان برای من در سال 2003 اتفاق افتاده بود. نمی خواهم اسم معجزه را روی این اتفاق بگذارم اما این عجیب ترین و در عین حال زیباترین اتفاق زندگی من تا امروز بوده است و امروز من آن قرض را به یکی مثل آن روزهای خودم ادا کردم ، و امروز برف می باریدهاست لینوکس cpanel شنبه 4 / 11 / 1390برچسب:, :: 22:54 :: نويسنده : محرم
از دیدگاه قرآن و اسلام آیا خودکشی در صورتی که هیچ راهی وجود نداشته و از طرفی آبروی یک یا چند خانواده در میان است و حتی ممکن است برای آنان خطر ایجاد کند درست است؟ 1. بی تردید هم در قرآن کریم و هم در روایات از خودکشی نهی شده است. در صدد گرهگشایی منطقی از مشکل خود برآید.در مورد خودکشی روایات و احادیث متعددی وجود دارد که برخی از آنها عبارتنداز: - حضرت علی(ع) فرمود: <مومن ممکن است به هر نوع مرگی بمیرد، اما خودکشی نمیکند. پس کسی که بتواند خون خود را حفظ کند و با این وجود از قاتل خود جلوگیری نکند تا کشته شود، قاتل خود خواهد بود.>?? - امام باقر(ع) فرمود: <به درستی که مومن به هر بلایی مبتلا میشود و به هر قسم مردنی میمیرد، جز اینکه او خود را نخواهد کشت.>?? - امام صادق(ع) فرمود: <کسی که عمدا خود را بکشد، برای همیشه در آتش جهنم خواهد بود؛ چون خدای تعالی فرموده است: <ولاتقتلوا انفسکم انالله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نصلیه نارا و کان ذلک علیالله یسیرا> یعنی: خودتان را نکشید، همانا خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکس از روی دشمنی و ستمگری چنین کاری کند [یعنی خود را آلوده خوردن اموال دیگران به ناحق سازد و یا دست به انتحار و خودکشی بزند] پس او را به زودی در آتش دوزخ درآوریم و این کار برایخدا آسان است.>?? - در <تفسیر عیاشی> تالیف <محمدبن مسعود سمرقندی> آمده است: حسن بن زید از پدرش از علیبن ابیطالب(ع) روایت کرد که فرمود: <من از رسول خدا(ص) از مساله جبیره?? پرسیدم سئوالم این بود که صاحب این جبیره چگونه وضو بگیرد و اگر جنب شد چگونه غسل کند؟ حضرت فرمود: همین مقدار کافی است که دست خود را که به آب وضو و غسل تر شده است برروی جبیره بکشد، هم در وضو و هم در جنابت. عرضه داشتم: حال اگر این ماجرا در هوای سرد و یخبندان اتفاق بیفتد و صاحب جبیره از ریختن آب بربدن خود بترسد، چه باید کرد؟ پیامبر(ص) در پاسخ من این آیه را قرائت کردند: ولاتقتلوا انفسکم انالله کان بکم رحیما؛ یعنی خودتان را نکشید همانا خداوند نسبت به شما مهربان است.>?? همانطور که مشهود است، براساس روایات و اخبار معصومین(ع) خودکشی جایز نیست. در کتب روایی، احادیث متعددی وجود دارند که براساس آنها یک فرد مومن، استوار و محکم و در عین حال انعطافپذیر است. در واقع، انسان مومن به هیچوجه در مقابل مشکلات کمر خم نمیکند و هرگز در برابر حوادث ناگوار روزگار تن به خودکشی نمیدهد. امام صادق(ع) فرمود: <المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف> یعنی: مومن مثل کوه استوار است، هیچ مصیبتی او را تکان نمیدهد. در حقیقت، هرچه باران و برف ببارد و هرچه طوفان شدید باشد، کوه از جای خود تکان نمیخورد. مومن نیز همچون کوه پابرجاست و هیچ حادثه و مصیبتی او را دگرگون نمیکند. همچنین امام صادق(ع) در روایت دیگری فرمودند: <المومن کالسنبله> یعنی: مومن مثل شاخه گندم میباشد. بدیهی است که شاخه گندم قابل انعطاف بوده و هر قدر که باد تند و شدید باشد، نمیتواند آن را از ریشه درآورد.?? جمع بین دو حدیث فوق چنین میشود که مومن درحالی که مثل شاخه گندم انعطافپذیر است، همچون کوه نیز پابرجاست. بنابراین انسان مومن هرگز خودکشی نمیکند، زیرا همیشه به رحمت و کمک خداوند متعال امیدوار بوده و همواره در کارها <متوکل> میباشد و همانطور که خداوند فرموده است: <انالله یحب المتوکلین> یعنی: به درستی که خداوند توکلکنندگان را دوست دارد. (آیه ??? سوره آلعمران) ? خودکشی از دیدگاه فقها (اجماع) <اجماع> بنابر تعریف اصولیین شیعه عبارت است از اتفاق جماعتی (که منظور مجتهدین مذهب اسلام است)، که اتفاق آنها کاشف از رای معصوم باشد برامری از امور دینی. اجماع را دلیل مستقلی در عداد سایر ادله استنباط احکام مانند کتاب و سنت دانستهاند. البته باید توجه داشت که گاهی از کتاب یا سنت دلیلی برای اثبات حکم مسالهای وجود دارد (همچون خودکشی و انتحار) و در نتیجه، همه فقها برآن حکم اتفاق نظر پیدا میکنند و به اصطلاح <اجماع> تحقق مییابد. ولی گاهی چنین نیست و دلیلی برای اثبات حکم مساله وجود ندارد و با این حال <اجماع> به وجود آمده است. اجماع نوع دوم ارزش اثباتی بیشتری دارد و در این صورت به درستی میتوان آن را در شمار ادله دیگر استنباط احکام ذکر کرد. اما اجماع نوع اول را که <اجماعمدرکی> مینامند، نمیتوان دلیلی مستقل از ادله دیگر استنباط احکام دانست، زیرا فرض این است که مستند حکم مساله، کتاب یا سنت است.?? اجماعی که بین فقها در مورد حرمت خودکشی وجود دارد نیز از نوع <اجماع مدرکی> میباشد، زیر اصل حکم حرمت انتحار در کتاب و سنت اثبات شده است. با این حال، ذکر بعضی از اقوال علمای شیعه در مورد خودکشی لازم به نظر میرسد. ملامحمدباقر مجلسی (متوفی ???? ق) پس از نقل حدیثی از امام علی(ع) که فرمودهاند: <مسلمان به هر بلایی گرفتار میگردد و با هر مرگی از دنیا میرود غیر از خودکشی. پس کسی هم که قدرت داشته باشد جان خود را حفظ کند و این کار را نکند، خودکشی کرده است.> مینویسد: <کسی که با حربه یا سم یا اعتصاب غذا یا نخوردن دارویی - که میداند برای او مفید است - جان بدهد، خودکشی کرده است.>?? شیخ محمدحسن نجفی اصفهانی ملقب به <صاحب جواهر> (متوفی ???? .ق) در کتاب ارزشمند <جواهر الکلام فی شرح شرایعالاسلام> مینویسد: <خودکشی برای رهایی از رنج و فشار شدید ناشی از تشنگی و گرسنگی که ممکن است به مرگ انجامد، جایز نیست.>?? شاید از نظر عدهای، خودکشی در فرض فوق نوعی از <اضطرار> باشد؛ لیکن چنین بحثی منتفی است، زیرا عمل ارتکابی متناسب با خطر موجود نبوده و برای دفع آن نیز ضرورت ندارد.?? نکته مهم این است که برخی از محققان، با توجه به قاعده فقهی <الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم> یعنی: مردم براموال خود و جان خویش مسلط هستند، در حرمت خودکشی تشکیک کردهاند. در پاسخ این مطلب باید گفت که قاعده مذکور بدون کلمه <انفسهم> صحیح میباشد و در غالب کتب معتبر <قواعد فقه> شیعه نیز قاعده فوق که به <قاعده تسلیط> معروف است به صورت <الناس مسلطون علی اموالهم> آمده است. بنابراین در قاعده تسلیط، کلمه <انفسهم> وجود ندارد.?? از طرف دیگر، باید توجه داشت که حتی اگر کلمه <انفسهم> را در قاعده تسلیط داخل بدانیم و ذکر آن را لازم فرض کنیم، باز هم توجیه اباحه خودکشی براساس آن امکانپذیر نیست؛ چرا که میدانیم قاعده تسلیط تا جایی اجرا میشود که ضرری متوجه کسی یا حقی نباشد. در واقع <قاعده لاضرر> که براساس حدیث نبوی <لاضرر و لاضرار فیالاسلام>?? (ضرر و زیان رساندن در اسلام وجود ندارد) به وجود آمده است، همواره در امور مدنی برقاعده تسلیط حکومت دارد.?? از دیدگاه فقهی <ضرر> هم شامل <مال> میشود و هم شامل <نفس> میگردد. به این ترتیب، از آنجایی که خودکشی نوعی ضرر است، اسلام نیز انجام آن را هرگز مجاز نمیشمارد. مضافا اینکه براساس قاعده فقهی <کلما اضر بالبدن فهو حرام>، هر چیزی که به بدن ضرر برساند حرام است.?? خودکشی نیز کاملترین نوع ضرر رساندن به بدن بوده و از این نظر، قطعا حرام میباشد.این پست به درخواست اقا معین امیدوارم استفاده لازم رو ببرید.
هاست لینوکس cpanel جمعه 28 / 10 / 1390برچسب:, :: 9:13 :: نويسنده : محرم
معلمی از دانش آموزان خواست فایده گاو بودن را بنویسند و این انشاء آن دانش آموز است .
با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت میکشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم.
اکنون قلم به دست میگیرم و انشای خود را آغاز می کنم.
البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد.
من مقداری در این مورد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مهمترین فایده ی گاو بودن این است که آدم دیگر آدم نیست. بلکه گاو است.
هرچند که نتیجه گیری باید در آخر انشاء باشد.
بیایید یک لحظه فکر کنیم که ما گاویم. ببینیم چقدر گاو بودن فایده دارد.
مثلا در مورد همین ازدواج که این همه الان دارند راجع به آن برنامه هزار راه رفته و نرفته و برگشته درست می کنند.
هیچ گاو مادری نگران ترشیده شدن گوساله اش نیست.
همچنین ناراحت نیست اگر فردا پسرش زن برد، عروسش پسرش را از چنگش در می آورد.
وقتی گاوی که پدر خانواده است میخواهد دخترش را شوهر دهد ، نگران جهیزیه اش نیست.
نگران نیست که بین فامیل و همسایه آبرو دارند. مجبور نیست به خاطر این که پول جهاز دخترش را تهیه نماید برای صاحبش زمین اضافه شخم بزند ، یا بدتر از آن پاچه خواری کند.
گوساله های ماده مجبور نیستند که با هزار دوز و کلک دل گوساله های نر را به دست بیاورند تا به خواستگاریشان بیایند، چون آنها آنقدر گاو هستند که به خواستگاری آنها بروند، از طرفی هیچ گوساله ماده ای نمیگوید که فعلا قصد ازدواج ندارد و میخواهد ادامه تحصیل دهد. تازه وقتی هم که عروسی می کنند اینهمه بیا برو، بعله برون، خواستگاری ، مهریه ، نامزدی ، زیر لفظی، حنا بندان، عروسی ، پاتختی، روتختی، زیر تختی، ماه عسل ،
، طلاق و طلاق کشی و... ندارند.
گاوها حیوانات نجیب و سر به زیری هستند.
آنها چشمهای سیاه و درشت و خوشگلی دارند.
شاعر در این باره میگوید :
سیه چشمون چرا تو نگات دیگه اون همه صفا نیست
سیه چشمون بگو نکنه دلت دیگه پیش ما نیست
هیچ گاوی نگران کرایه خانه اش نیست.
نگران نیست نکند از کار اخراجش کنند.
گاوها آنقدر عاقلند که میدانند بهترین سالهای عمرشان را نباید پشت کنکور بگذرانند .
گاوها بخاطر چشم و همچشمی دماغشان را عمل نمی کنند.
شما تا حالا دیده اید گاوی دماغش را چسب بزند؟
شما تا حالا دیده اید گاوی خط چشم بکشد؟
گاوها حیوانات مفیدی هستند و انگل جامعه نیستند.
شما تا کنون یک گاو معتاد دیده اید؟
گاوی دیده اید که سر کوچه بایستد و مزاحم ناموس مردم شود؟
آخر گاوها خودشان خواهر و مادر دارند.
ما از شیر، گوشت ، پوست ، حتی روده و معده ی گاو استفاده می کنیم.
آقای .... معلم خوب ما گفته که از بعضی جاهای گاو در تهیه همین لوازم آرایش خانم ها که البته زشت است استفاده می شود.
ما حتی از دستشویی بزرگ گاو (پشگل) هم استفاده می کنیم.
تا حالا شما گاو بیکار دیده اید؟
آیا دیده اید گاوی زیرآب گاو دیگری را پیش صاحبش بزند؟
تا حالا دیده اید گاوی غیبت گاو دیگری را بکند؟
آیا تا بحال دیده اید گاوی زنش را کتک بزند ؟
یا گاو ماده ای شوهر خواهرش را به رخ شوهرش بکشد؟
و مثلا بگوید از آقای فلانی یاد بگیر. آخر توهم گاوی؟! فلانی گاو است بین گاوها.
تازه گاوها نیاز به ماشین ندارند تا بابت ماشین 12 میلیون پول بدهند و با هزار پارتی بازی ماشینشان را تحویل بگیرند و آخرش هم وسط جاده یه هویی ماشینشان آتش بگیرد.
هیچ گاوی آنقدر گاو نیست که قلب دیگری را بشکند. البته
شاعر باز هم در این مورد شعری فرموده است :
گمون کردی تو دستات یه اسیرم
دیگه قلبم رواز تو پس میگیرم
دیده اید گاو نری به خاطر بدست آوردن ثروت پدر گاو ماده به او بگوید : عاشقت هستم"؟!! سرت سر شیر است و دمت دم پلنگ؟ !!
دیده اید گاو پدری دخترش را کتک بزند!؟
گاوها در جامعه شان فقر ندارند .
گاوها اختلاف طبقاتی ندارند.
آنها شرمنده زن و بچه شان نمی شوند.
رویشان را با سیلی سرخ نگه نمیدارند.
هیچ گاوی غصه ی گاوهای دیگر را نمی خورد
هیچ گاوی غمباد نمی گیرد.
هیچ گاوی رشوه نمی گیرد.
هیچ گاوی اختلاس نمی کند.
هیچ گاوی آبروی دیگری را نمی ریزد.
هیچ گاوی خیانت نمی کند.
هیچ گاوی دل گاو دیگر را نمی شکند
هیچ گاوی دروغ نمی گوید.
هیچ گاوی آنقدر علف نمی خورد که از فرط پرخوری تا صبح خوابش نبرد در حالی که گاو طویله کناریشان از گرسنگی شیر نداشته باشد تا به گوساله اش شیر بدهد.
هیچ گاوی گاو دیگر را نمی کشد.
هیچ گاوی...
اگر بخواهم در مورد فواید گاو بودن بگویم، دیگر زنگ انشاء می خورد و نوبت بقیه نمی شود که انشایشان را بخوانند.
اما
به نظر من مهمترین فایده گاو بودن این است که دیگر آدم نیستید ......
لباس ما از گاو است ، غذایمان از گاو ، شیر و پنیر و کره و خامه ... همه از گاو..
ولی با همه منافع يادشده هیچ گاوی نگفت : من
... بلکه گفت: ما
یک شنبه 1 / 10 / 1390برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : محرم
كنون رزم virus و رستم شنو
دگرها شنيدستي اين هم شنو
كه اسفنديارش يكي disk داد
بگفتا به رستم كه اي نيكزاد در اين disk باشد يكي fileناب كه بگرفتم از site افراسياب برو حال مي كن بدين disk هان! كه هم نون و هم آب باشد در آن تهمتن روان شد سوي خانه اش شتابان به ديدار رايانه اش چو آمد به نزد mini tower اش بزد ضربه بر دكمه power اش دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مران disk را در drive اش گذاشت نكرد هيچ صبر و نداد هيچ لفت يكي list از root ديسكت گرفت در ان disk ديدش يكي file بود بزد enter آنجا و اجرا نمود كز ان يك demo گشت زان پس عيان به فيلم و به موزيك و شرح و بيان به ناگه چنان سيستمش كرد hang كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ چو رستم دگر باره reset نمود همي كرد هنگ و همان شد كه بود تهمتن كلافه شد و داد زد ز بخت بد خويش فرياد زد چو تهمينه فرياد رستم شنود
بيامد كه ليسانس رايانه بود بدو گفت رستم همه مشكلش وز ان disk و برنامه خوشگلش چو رستم بدو داد قيچي و ريش يكي bootable ديسك آورد پيش يكي toolkit اندر آن disk بود بر آورد آن را و اجرا نمود همي گشت toolkit هارد اندرش چو كودك كه گردد پي مادرش به ناگه يكي رمز virus يافت پي حذف امضاي ايشان شتافت چو virus را نيك بشناختش مر از boot sector بر انداختش يكي ضربه زد بر سرش toolkit كه هر بايت ان گشت هشتاد bit به خاك اندر افكند virus را تهمتن به رايانه زد بوس را چنين گفت تهمينه با شوهرش كه اين بار بگذشت از پل خرش دگر باره اما خريت مكن ز رايانه اصلا تو صحبت مكن قسم خورد رستم به پروردگار نگيرد دگر disk از اسفنديار یک شنبه 1 / 10 / 1390برچسب:, :: 9:16 :: نويسنده : محرم بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده پنج شنبه 24 / 9 / 1390برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : محرم نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که می شد توی دستام نگه داشتم پنج شنبه 24 / 9 / 1390برچسب:, :: 21:29 :: نويسنده : محرم
همیشه بودی و هستی و خواهی بود برای خواندن متن به ادامه مطلب مراجعه کنید.
همیشه بودی و هستی و خواهی بود پنج شنبه 24 / 9 / 1390برچسب:, :: 21:7 :: نويسنده : محرم عشق ریسمان طبیعت است و سرکشان را به بند خویش می آورد تا آنچه را آنان، خود از طبیعت گرفته اند بدو باز پس دهند و آنچه را مرگ ستانده است، به حیله عشق، بر جای نهند، که عشق تاوان ده مرگ است. و دوست داشتن عشقی است که انسان، دور از چشم طبیعت، خود می آفریند، خود بدان می رسد، خود آن را «انتخاب» می کند. عشق اسارت در دام غریزه است و دوست داشتن آزادی از جبر مزاج. عشق مامور تن است و دوست داشتن پیغبر روح. عشق یک «اغفال» بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد و به روزمرگی – که طبیعت سخت آن را دوست می دارد – سرگرم شود. و دوست داشتن زاده ی وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی در این بیگانه بازار زشت و بیهوده. هاست لینوکس cpanel شنبه 15 / 9 / 1390برچسب:, :: 9:57 :: نويسنده : محرم
دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانیست نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست . . . هاست لینوکس cpanelشنبه 15 / 9 / 1390برچسب:, :: 9:57 :: نويسنده : محرم عاشورا روز دهم ماه محرم است. شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که با گاهشماری هجری خورشیدی این روز مطابق است با ۲۱ مهر ۵۹ در این روز امام حسین (ع) و یارانش در واقعه کربلا در جنگ با لشکر یزید به شهادت رسیدند و مسلمانان در آن روز سوگواری میکنند. سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی (ع) به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری میرسد. اولین مراسم سوگواری را حضرت زینب (س) در مسجد کوفه بر امام حسین (ع) برگزار کرد. قبل از آن در کنار اجساد شهدا در کربلا برگزار شد. روز دهم محرم، روز شهادت سالار شهیدان و فرزندان و اصحاب او در کربلا است. عاشورا در تاریخ جاهلیت عرب، از روزهای عید رسمی و ملی بوده و در آن روزگار، در چنین روزی روزه میگرفتند، روز جشن ملی مفاخره و شادمانی بوده است و در چنین روزی لباسهای فاخر می پوشیدند و چراغانی و خضاب میکردند. در جاهلیت، این روز را روزه میگرفتند. در اسلام، با تشریع روزه رمضان، آن روزه نسخ شد. در فرهنگ شیعی، به خاطر واقعه شهادت امام حسین (ع) در این روز، عظیم ترین روز سوگواری و ماتم به حساب میآید که بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر (ص) انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل بیت (ع) این روز را خجسته شمرده به شادی میپرداختند، اما پیروان خاندان رسالت، به سوگ و عزا مینشینند و بر کشتگان این روز میگریند. امامان شیعه، یاد این روز را زنده میداشتند، مجلس برپا میکردند، بر حسین بن علی(ع) می گریستند، آن حضرت را زیارت میکردند و به زیارت او تشویق و امر می کردند و روز اندوهشان بود.
از جمله آداب این روز، ترک لذتها، دنبال کار نرفتن، پرداختن به سوگواری و گریه، تا ظهر چیزی نخوردن و نیاشامیدن، چیزی برای خانه ذخیره نکردن، حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و ... است. در دوران سلطه امویان و عباسیان، شرایط اجتماعی اجازه مراسم رسمی و گسترده در سوگ اباعبدالله الحسین (ع) را نمیداد، اما هرجا که شیعیان قدرت و فرصتی یافته اند سوگواری پرشور و دامنه داری در ایام عاشورا به راه انداختهاند. از قرنها پیش عاشورا به عنوان تجلی روز درگیری حق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین بن علی(ع) در این روز، با یارانی اندک ولی با ایمان و صلابت و عزتی بزرگ و شکوهمند با سپاه سنگدل و بیدین حکومت ستم یزدی به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایی و آزادگی و حریت مبدل ساخت. عاشورا گرچه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته که همه ساله دهه محرم و بویژه عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن علی(ع) می گردد و همه، حتی غیر شعیه، در مقابل عظمت روح آن آزادمردان تعظیم میکنند. امام حسین(ع) که به دعوت اهل کوفه از مکه عازم این شهر بود تا به شیعیان انقلابی بپیوندد و رهبری آنان را به عهده گیرد، پیش از رسیدن به کوفه، در کربلا به محاصره نیروهای ابن زیاد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدی را بپذیرد، سپاه کوفه با او جنگیدند. حسین و یارانش روز عاشورا لب تشنه با رشادتی شگفت تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله نور، به اسارت نیروهای ظلمت درآمده به کوفه برده شدند. هفتاد و دو تن یاران شهید او، بزرگترین حماسه بشری را آفریدند و یاد خویش را در دل تاریخ و وجدان بشرهای فضیلت خواه، ابدی ساختند. عاشورا در مقایسه با بسیاری از رخدادهای دیگر، حجم کمی از وقایع را به خود اختصاص داده و آغاز و انجام آن، در برهه ای کوتاه اتفاق افتاده است. اما یکی از حوادثی است که در طول تاریخ خویش، بیشترین توجه را به خود جلب کرده و علاوه بر نقش گسترده وتاثیر عمیق اجتماعی تاریخی خود، به صورت فرهنگی ویژه با ساختاری منحصر به فرد در آمده است. هاست لینوکس cpanelشنبه 15 / 9 / 1390برچسب:, :: 7:58 :: نويسنده : محرم
پیام عاشورا(سخنان امام عاشقان حسین بن على (علیه السلام )
1-(اى مردم ! نسب مرا بگویید که من چه کسى هستم ، پس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا کشتن من و درهم شکستن حرمت حریم من براى شما روا و جایز است ؟ و آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم ؟ و آیا من فرزند وصى و پسر عم پیامبر شما و فرزند اولین کسى که ایمان آورد، نیستم ؟ و آیا من فرزند اولین کسى که رسالت پیامبر را تصدیق نمود، نیستم ؟ آیا حمزه سیدالشهداء عموى پدر من نیست ؟ آیا جعفر طیار عموى من نیست ؟ آیا گفتار رسول خدا را شنیده اید که درباره من و برادرم فرمود: این دو، سرور جوانان بهشتند...).
٢-ماییم خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و محل نزول رحمت الهى . خداوند، دین و آیین خود (اسلام ) را از خاندان ما شروع کرده ، و آن را با خاندان ما ختم خواهد نمود). فرا رسیدن ایام شهادتش بر شیفتگان اهل بیت تسلیت باد هاست لینوکس cpanel دو شنبه 12 / 9 / 1390برچسب:, :: 8:35 :: نويسنده : محرم
دهه شهادت خون خدا در قاب نگاهت کدام تصویر، شب و روز تکرار میشود و حتی در خواب و رؤیا همواره با توست؟ فکر میکنی مثل چه کسی باید باشی، مثل چه کسی باید زندگی کنی، حرف بزنی، حتی کارهای روزمرهات را انجام دهی؟ با همه جستجوهایت به کسی نمیرسی که در هر حال و برای همیشه انگشت اشارت به سویش نشان کنی و شک نداشته باشی که او راهشناس است و با او به بیراهه نمیروی. سرمشقها و نمونههای دور و برت همه تمام شدنیاند و گذر زمان بهتر و بالاتر از آنها را معرفی میکند. حسین(ع)، همه را به خویش میخواند آنگاه که میفرماید: «هل من ناصر ینصرنی؛ آیا کسی هست یاری و همراهیام کند؟» بیایید همه ما لبیکگوی آن حنجره خون فشان باشیم که لبیک به حسین، لبیک به قرآن است. در گذر زمان و در گردش مدام ماه، دوباره به ایستگاه محرم رسیدهایم. محرم فصل رویشها و ریزشهاست. فصل صفآرایی تمام خوبیها در مقابل همه زشتیها و پلیدیها. باز هم محرم و یک دنیا اشک و عشق و عبرت. باز هم کربلا و سرزمینی که تمام هستی به گردش طواف میکنند و باز هم عاشورا و یک روز به وسعت تمام روزهای خدا. به محرم که میرسی عاشورا را به یاد میآوری و حسین را، عباس را، اکبر را، اصغر را، قاسم را و... زینب را. به محرم که میرسی عطش را به یاد میآوری و رشادت را و شجاعت را و حمیت را و ولایتمداری را و ایثار را و شهادت را و ... اسارت را. به محرم که میرسی روزهایت را همسایه شیرمردان میدان کربلا و شبهایت را در کنار خیمههای ذکر و مناجات و دعا باش تا همیشه کربلایی باشی. به محرم که میرسی، سوگوار عزیز فاطمه میشوی و سینهزن و زنجیرزن ثارالله و اشک برگونههایت پرپر میشود. به خود ببال که خدا خیرخواه توست، که صادق آل محمد میفرماید: «من اراد الله به الخیر فقذف فی قلبه حب الحسین وحب زیارته» «هر کس خدا برایش خیر بخواهد محبت حسین و شوق زیارت او را در دلش میگذارد.» به خود ببال که عاشق و شیفته حسینی و عشق به حسین خیمه همیشه افراشته در جان توست، خیمه ای به وسعت همه هستی، خیمهای به بلندای همه آسمانها و کهکشانها، با خوانی گسترده از عطش که تشنگی بشریت را خاتمه خواهد داد. هرگز مباد بی این عشق زندگی کنیم و بی این محبت بمیریم.هاست لینوکس cpanel دو شنبه 12 / 9 / 1390برچسب:, :: 8:33 :: نويسنده : محرم
سه نور آمد به عالم پر ز احساس معطر هر سه از عطر گل یاس سه نور تابناک آسمانی حسین بن علی ، سجاد و عباس
هاست لینوکس cpanel دو شنبه 12 / 9 / 1390برچسب:, :: 8:32 :: نويسنده : محرم
شنبه 1 / 9 / 1390برچسب:, :: 8:48 :: نويسنده : محرم
هاست لینوکس cpanel شنبه 1 / 9 / 1390برچسب:, :: 8:30 :: نويسنده : محرم
گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم ماشين عروس که ميديم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟ گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزيزه آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟ گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!! يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟ گفت: بيمار نيستم! گفتم: پس چي؟ گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن نه. پرسیدم خارج چي؟ و باز جواب دادند نه! خلاصه پدر ما رفتني هستيم وقتش فرقي داره مگه؟ باز خنديد و رفت و دل منو با خودش برد.... چهار شنبه 30 / 8 / 1390برچسب:, :: 8:33 :: نويسنده : محرم
شما دوست من هستيد
سعي كن حتماً همه متن را تا آخرين جمله بخواني. از همه مهمتر جمله آخر است كه بايد خوانده شود. يكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.
روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد.
بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.
روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»
اين هفته ، هفته دوستيابي ملي است، به دوستانتان نشان دهيد چقدر براي آنها ارزش قائل هستيد.
يك نسخه از اين نوشته را براي هركسي كه او را بعنوان دوست مي شناسيد بفرستيد، حتي اگر آنها را براي دوستي كه خودش اين متن را براي شما فرستاده است، بفرستيد. اگر مجدداً اين متن به خودتان بازگشت ، بمعناي آن است كه شما در يك دايره اي از دوستان خوب قرار گرفته ايد.
شما دوست من هستيد و من به شما افتخار مي كنم.
حالا شما اين متن را براي همه دوستان و همه افراد فاميلتان بفرستيد.
لطفاً اگر من در گذشته در ديوار قلب شما حفره اي ايجاد كرده ام مرا ببخشيد.
پشت سرمن قدم برندار،
است راه رو خوبي نباشم، ممکن
قبل ازمن نيز قدم برندار
ممكن است من پيرو خوبي نباشم
همراه من قدم بردار و دوست خوبي براي من باش
هاست لینوکس cpanel چهار شنبه 30 / 8 / 1390برچسب:, :: 8:26 :: نويسنده : محرم
چهار شنبه 30 / 8 / 1390برچسب:, :: 8:11 :: نويسنده : محرم رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟ پنج شنبه 5 / 8 / 1390برچسب:, :: 9:22 :: نويسنده : محرم
پنج شنبه 5 / 8 / 1390برچسب:, :: 9:13 :: نويسنده : محرم
الهــــــــــی :
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی *** در اگر باز نگردد نروم باز به جایی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی *** کس بغیر از تو نخواهم .چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی هاست لینوکس cpanelپنج شنبه 5 / 8 / 1390برچسب:, :: 9:10 :: نويسنده : محرم
ستاد مبازه با فتنه پ نه پ
به بابام گفتم سوئیچ ماشینو بده ...... گفت : می خوای بری جایی؟ ... گفتم : بله پدر عزیزم
هاست لینوکس cpanel پنج شنبه 5 / 8 / 1390برچسب:, :: 9:3 :: نويسنده : محرم درباره وبلاگ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|