عاشقانه ها

به سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نذاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره ...
.
.
.
به سلامتی مداد پاک کن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه ...
.
.
.
به سلامتی اون دلی که هزار بار شکست ولی هنوزم شکستن بلد نیست ...
.
.
.
به سلامتی اونایی که تو اوج سختی ها و مشکلات به جای اینکه تَرکمون کنن درکمون می کنن ...
.
.
.
به سلامتی اونایی که درد دل همه رو گوش میدن اما معلوم نیس خودشون کجا درد دل میکنن ...
.
.
.
به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه ...
.
.
.
به سلامتی کسی که هنوز دوسش داری ولی دیگه مال تو نیست ...
.
.
.
به سلامتی مادر که وقتی غذا سر سفره کم بیاد اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه ...
.
.
.
به سلامتی همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دائمیه!
.
.
.
به سلامتی اونایی که به پدر و مادرشون احترام میذارن و میدونن تو خونه ای که بزرگترها کوچک شوند؛ کوچکترها هرگز بزرگ نمیشوند ...
.
.
.
به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد !
.
.
.
به سلامتی کسی که دید بغلیش تو تاکسی پول نداره
به راننده گفت : پول خورد ندارم مال همه رو حساب کن!
.
.
.
به سلامتی بیل! که هرچ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه ...
.
.
.
به سلامتی سیم خاردار! که پشت و رو نداره ...
.
.
.
به سلامتی اونی که بیکسه، ولی ناکس نیست ...
.
.
.
به سلامتی اونایی که چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه ...
.
.
.
به سلامتی حلقه های زنجیر که زیر برف و بارون میمونن زنگ میزنن ولی هم دیگه رو ول نمیکنن ...
.
.
.
گل آفتابگردان را گفتند:
چرا شبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت : ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم
به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند ...
.
.
.
بسلامتی اون دختری که حاضره زیر بارون خیس بشه ولی‌ سوار ماشین هیچ پسری نشه ...
.
.
.
به سلامتی کسی که وقتی بردم گفت :
اون رفیق منه
وقتی باختم گفت :
من رفیقتم ...
.
.
.
به سلامتی کسی که وقتی بهش زنگ میزنی و خوابه
ولی واسه اینکه دلت رو نشکنه میگه: خوب شد زنگ زدی؛ باید بیدار میشدم ...
.
.
.
به سلامتی‌ اون بچه‌ای که شیمی‌ درمانی کرده همه ی موهاش ریخته
به باباش میگه بابا من الان شدم مثل رونالدو یا روبرتو کارلوس؟
باباش میگه قربونت برم از همه اونا تو خوش تیپ تری ...
.
.
.
به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته
بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌
انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی ...
.
.
.
به سلامتی دریا که همه با لبش خاطره دارن !
.
.
.
به سلامتی همه اوونایی که
دلشون از یکی دیگه گرفته
ولی برای اینکه خودشون رو آروم کنن
میگن بخاطر غروب پاییزه ...
.
.
.
بسلامتی با ارزش ترین پول دنیا "تومن"
چون هم تو هستی توش، هم من ...
.
.
.
به سلامتی اونایی که اگه صد لایه ایزوگامشون هم بکنن بازم معرفت ازشون چیکه میکنه ...
.
.
.
به سلامتی اونایی که دوسشون داریم و نمیفهمن !
آخرشم دق میدن مارو !
.
.
.
سلامتی همه کلاس اولی ها که تازه امسال یاد میگیرن سلامتی درسته نه صلامتی!
.
.
.
به سلامتی اون پسری که خواست آدم بشه ...
ولی یه دختر اومد تو زندگیش و نذاشت و بهش فهموند که
همیشه پای یک زن در میان است !
.
.
.
به سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن
که شبیه باباهاشون بشن
نه مثل جوونای امروز که ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون بشن !
.
.
.
به سلامتی کسیکه تو خیالمونه ولی بیخیالمونه ...
.
.
.
به سلامتی دوست خوبی که
مثل خط سفید وسط جاده است
تکه تکه میشه
ولی بازم پا به پات میاد ...
.
.
.
به سلامتی باغچه ای که خاکش منم گلش تویی و خارش هرچی نامرده ...
.
.
.
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه
میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش،
اما بچه اش خجالت میکشه
به دوستاش بگه که این پدرمه ...
.
.
.
به سلامتی نوشابه که خانواده داره و خیلی ها همینش هم ندارن !
.
.
.
به سلامتی سندباد که کل دنیا رو با یه شلوار کردی دور زد ...
.
.
.
به سلامتی سرنوشت که نمی‌شه اونو از سر نوشت ...
.
.
.
به سلامتی اون رفتگری که تو این هوای سرد و وانفسای بی عدالتی داره به عشق زن و بچه اش کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره ...
.
.
.
به سلامتی اون کارگری که از افتضاح اختلاس 3000 میلیارد تومانی خبر داره اما باز اول صبح بچه شو میبوسه و برای ماهی 200 هزار تومان پول حلال میره سر کار و عرق میریزه ...
.
.
.
به سلامتی اونهائی که دوستت دارم رو درک می کنند و اونو به حساب کمبودهات نمی ذارن ...
.
.
.
به سلامتی همه ی اونایی که مارو همین جوری که هستیم دوست دارن ...
.
.
.
به سلامتی دوست نازنینی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین... چون دارم یه دنیا آرزو با خودم به گور میبرم !
.
.
.
 

و در آخر به سلامتی تو، که از همه بهترینی
هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 10 / 10 / 1391برچسب:, :: 22:9 ::  نويسنده : محرم
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی در همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم


هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 8 / 10 / 1391برچسب:, :: 21:42 ::  نويسنده : محرم

خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان
بنده: خدايا سه رکعت زياد است
خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم
خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم

بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد

خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد
خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد
ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...

بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 7 / 10 / 1391برچسب:, :: 21:2 ::  نويسنده : محرم

شیشۀ نازک احساس مرا دست نزن !
چِندشم می شود از لکۀ انگشت دروغ …!!!
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد ….
کو کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت

اس ام اس قهر جدید تیر 90

 

بی نقاب باش،گاهی فقط شبیه خودت ….
همیــن

اس ام اس قهر جدید تیر 90

هر چقدر
عطرت را عوض کنی
باز هم تنت…

بوی کثیفِ خیانت می دهد
عزیزِ لعنتی ام

اس ام اس قهر جدید تیر 90

سخن از ماندن نیست من و تو رهگذریم

***

اس ام اس عاشقانه غمگین

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی ست که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .

اس ام اس قهر جدید تیر 90

بی‌تو هم می‌شه سفر کرد
حتی تا آخر دنیا
بی‌تو هم می‌شه رها شد
مثل خورشید روی دریا

***
باورش سخته می‌‌دونم
اما دیگه دل‌ بریدم
من همون عشق قدیمم
ولی‌ دل‌ به تو نمیدم

***
برو از خونه قلبم
بذار این پنجره وا‌ شه
برو سایت رو بسوزون
بذار خورشید مال ما شه

***

به تو نفرین به تو نفرین
‌ای عزیز دل‌ سپرده
عاشق قدیمیه تو
پشت بی‌ وفایی مرده

اس ام اس قهر جدید تیر 90
خوابگردی مشوش ام که از بام رویاها
بر سنگفرش زندگی سقوط کرده ام
کوفته شد تنم از این همه نزول
اما چه باک که به حقیقت رسیده ام

***
داستان کابوس های من…
تکرار روزمرگی من و تو بود
و خواب های بی انتهایم را
لالایی دوست داشتنی ات هرگز سبب نشد

***
شب های پر ستاره ی رویا
ارزانی تو باد
زیرا که من سال هاست به خورشید رسیده ام

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 1 / 10 / 1391برچسب:, :: 7:0 ::  نويسنده : محرم
دکتر اول : امروز یکی از بیمارهام می گفت که ، پدر پدر پدر پدربزرگ خودش رو دیده!!

 

دکتر دوم : از دو حال خارج نیست ، یا دروغ میگه ، یا سایکوز حاد داره!

دکتر اول : نه ، فقط لکنت زبون داره !!!

بیمار: دکتر جون دستم به دامنت ، دیگه تحمل این درد رو ندارم ، بکش منو ، راحت بشم.

دکتر : آقا جان من خودم کارمو بلدم ، شما لازم نیست یادآوری کنی !؟

بیمار: واقعا عجیبه آقای دکتر! از وقتی شروع کردم به صحبت با شما و دردها و مشکلاتمو براتون گفتم، سردردم کلا از بین رفته.

 

دکتر: از بین نرفته خانم ، به من منتقل شده .

دکتر بعد از معاینه و دیدن آزمایشات بیمار میگه: پدر جان ، شما بیماری قلبی دارین . داروهایی رو که براتون نوشتم مصرف کنید . سعی کنید استراحت داشته باشید . به خصوص از پله بالا و پایین نرید . سه ماه دیگه هم بیاید من ببینمتون .

 

سه ماه بعد که بیمار میره پیش دکتر .دکتر دوباره آزمایشش میکنه و میگه: تبریک میگم ، وضع قلبتون خیلی بهتره .

طرف میگه: یعنی حالا میتونم از پله بالا و پایین برم.

دکتره میگه: البته .

طرف می پره هوا و میگه: خدا خیرتون بده آقای دکتر، پدرم در اومد از بسکه توی این سه ماه از ناودون رفتم بالا و از پنجره پریدم پایین!!

طرف رفت داروخانه گفت: آقا یک شیشه داروی تقویت مو بدید.

 

داروخانه چی پرسید بزرگ یا کوچیک؟

طرف جواب داد : نه کوچیکشو بدید، من اصلا از موی بلند خوشم نمیآد

دکتر:« متأسفانه چشم شما دوربین شده.» حیف نون : «آخ جان! پس می توانم یک حلقه فیلم بیندازم توش و چند تا عکس بگیرم.»
مردی به مطب پزشک رفت و گفت: «آقای دکتر! چند وقتی است که بیماری فراموشی گرفته ام. چه کار کنم؟» پزشک:« اول بهتر است تا فراموش نکرده ای، ویزیت مرا بدهی.»
طرف پاش درد میگیره قرص مسکن می ذاره تو جورابش
از حیف نون می پرسند «چرا قرص های چرک خشکنت را سر وقت نمی خوری؟» پاسخ می دهد: «می خواهم میکروب ها را غافلگیر کنم.»

ترکه:« آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!» دکتر: «مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟» ترکه: «چرا، پیچیدم دور انگشتم، ولی اثر نداشت!»

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 1 / 10 / 1391برچسب:, :: 7:0 ::  نويسنده : محرم

 امشب را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم …
شب یلدا ، این شب زایش مهر و میترا ، شب زایش نور و روشنائی
بر تو ایرانی مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر
زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق.
.رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی…روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران!
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب ولادت میترا ،الهه ی مهر بر آن شویم همانند پیشینیان
اهریمن وجودمان را مغلوب ساخته تا روشنایی مهر و محبت در دلمان جوانه زند و بذر عشق و
دوستی طولانی ترین شب سال را منور کند.. یلدا مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان ازسنت ایرانیان است
یلدا مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن، میوه پائیز ایران و عروس زمستان، در راه است. او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم. ایرانی بودن را فراموش نکنیم. یلدا مبارکباد
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب یلد ا و وصف بی مثالش
خداوندا مخواه ،هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا زحزن و غم مبراست
شب یلدا مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب یلدا شب بزم و سرور است
شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه
بساط خنده و شادی چه جوراست
یلدا مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
امسال چه زیباست شب یلدای من طولانی ترین شبی که به تو فکر مکینم و از یادآوری نگاه پر مهرت شب سیاهم لبریز از نور عشق میشود معبودم یلدا مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
آری امشب شب یلدا است…..
شب فال…..
شب عشق…..
شب هندوانه…..
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب یلدای من آغاز شد….
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه…..
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
سهم من از شب یلدا شاید…
قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست
غم هایم بلند همانند شب یلداست
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی …
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام
از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام
گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من
اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام
– – – – –اس ام اس تبریک یلدا – – – – –
شده یلدا مقارن با محرم
نمی دانم بخندم یا بگریم
مبارک، تسلیت عید و عزاتان
پس از شادی بخور یک ذره هم غم

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 30 / 9 / 1391برچسب:, :: 15:34 ::  نويسنده : محرم

اینایی که میگن ۲۱ دسامبر دنیا تموم میشه ،هَمونایی هَستن که رفتن پشت بوم آرم پپسی و رو ماه ببینن ! :|

 

امروز صبح تو اخبار اعلام شد ! اصلنم ۲۱ دسامبر دنیا به پایان نخواهد رسید !!( منبع پدر نجوم ایران )
آی اونایی که چک داشتین !
آی اونایی که امتحان پایان ترم داشتید !
بدبخت شدین !
آی اونایی که خودتونو واسع رفتن به بهشت آماده کرده بودین ( خودما )
باید هنوز منتظر بمونید ! دیر و زود دارع ولی سوخت و سوز نداره !

 

بالاخره سازمان جهانی ناسا تایید کرد که از بعدازظهر روز ۲۱ دسامبر ، آسمان رفته رفته به طور کامل تاریک خواهد شد و اسم این پدیده ی جالب را ” شب ” نامید !

 

چند روز دیگه جهان میخواد تموم بشه :|
ما که نه مهندس شدیم !
نه آیفون ۵ خریدیم !
نه پورشه خریدیم !
مخاطب خاص که هیچی ، مخاطب ماستم اصن نداریم !
اروپا رو هم ندیدیم !
ای تو اون روحت نسترا داموس ! ببین با زندگی جوونا چه کردی !

 

میخوام بشینم برا امتحانا بخونم ولی میترسم زمین نابود شه رکب بخورم :D
ای بابا این ترمم قسمت نشد بترکونیم :))
از ترم بعد . . .

 

دیگه شک ندارم ۲۱ دسامبر آخرین روز دنیاست !
شک ندارم که دیگه ۲۱ دسامبر پایان دنیاست !
.
.
.
منم مثل خیلی از شما قبول نداشتم !
اما امروز یه صحنه ای دیدم باور نکردنی !
دختره راحت پارک دوبل کرد !
بندگان خدا برید توبه کنید نشونه از این بالاتر میخواید !

 

باز یه خوبی داره این بیست و یک دسامبر میوفته قبل از امتحانای دی یه سیاه نامه دیگه به زندگیتون اضافه نمیشه !

 

اینایی که هی میگن میذارن ۲۱ دسامبر پایان دنیاست . . .
.
.
.
همونانی هستن که یه بار سر پپسی ضایع شدن :|
حالا هوس ناسا رو کردن :))

 

21 دسامبر داور میاد سوت می زنه میگه تازه نیمه اول تموم شده، هنوز ۹۰ دقیقه نشده !
زمینا رو عوض کنید ، ما میریم امریکا اونا میان ایران ، آی بخندیم :))

 

این اس ام اس کاملا دخترونه هست ، از آقایون خواهش میشه نخوننش !
دخترای عزیز :
.
.
.
ایا برای حادثه ۲۱ دسامبر لباس مناسب انتخاب کرده اید ؟

 

ما که خیالمون از بابت راست یا دروغ بودن آخر دنیا توی ۲۱ دسامبر راحته،آخه عربستان همیشه یه روز زودتر از ماست،وایمیسم ببینیم چی میشه

  

ما که خیالمون از بابت راست یا دروغ بودن آخر دنیا توی ۲۱ دسامبر راحته ، آخه عربستان همیشه یه روز زودتر از ماست ، وایمیسم ببینیم چی میشه !

 

ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۲۰۱۲ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﭘﯿﺸﮕﻮﯾﯽ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻣﺎﯾﺎ ﻭ ﻧﻮﺳﺘﺮ آﺩﺍﻣﻮﺱ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﺩﻧﯿﺎ ﺍﺳﺖ !
۲۱ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۲۰۱۲ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻤﻌﻪ ﻇﻬﻮﺭﻣﯿﮑﻨﺪ !
۲۱ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۲۰۱۲ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺎ ﺷﺐ ﯾﻠﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﺭتشت ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺳﻮﺷﯿﺎﻧﺖﻣﻨﺠﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺷﺐ ﯾﻠﺪﺍ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ !
۲۱ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۲۰۱۲ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﻈﺮﯾﺎﺕ ﻋﻤﻠﯽ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﭘﻨﺠﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽﺯمین اﺳﺖ !
۲۱ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۲۰۱۲ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺳﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﺍﺧﺘﻼﻻﺕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ زمین است !
.
.
.

ولی شما حالتو بکن نهایتش اینه که دنیا وامیسته رضاصادقی پیاده میشه !

  

21 دسامبر جمعه است :(((
خدا کنه دنیا تا ساعت ۴ ظهر تموم بشه . .
دیگه عصر جمعه نداشته باشیم :(((
حداقل با دل خوش بریم جهنم :))

 

خارجیا : وای اگه دنیا تموم شه چی ، ما هنوز کلی آرزو و کار نکرده داریم . . . !
.
.
.
ایرانیا : خدا کنه به حق پنج تن دنیا تموم شه راحت شیم . . . !

 

مطمئنن بعد از پایان دنیا ، دیگه دنیا تموم میشه !
.
.
.
جوادخیابانی ، ۲۰ دسامبر !

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 30 / 9 / 1391برچسب:, :: 15:17 ::  نويسنده : محرم

یلدا شبی به یاد ماندنی است چرا که خانواده ها به دور یکدیگر جمع شده و از میوه ها و آجیل های تازه می خورند و مهم‌تر از آن بازی های مختلفی را به دور از تمام تکنولوژی ها انجام می دهند.
به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران، شب یلدا بلندترین شب سال است که خانواده ها به دور هم چمع شده و لحظات خوشی را در کنار هم تجربه می کنند. این شب در حالی که بلند است می تواند بهترین شب زندگی نیز باشد. برای اینکه آن را به یکی از بهترین شب های زندگی تبدیل کنید می توانید چند بازی زیبا و ساده را پیشنهاد دهید که به کمترین امکانات نیاز مند هستند.
اسم و فامیل
یکی از بازی های سنتی که در بچگی به تکرار از آن لذت برده ایم. "اسم و فامیل" بازی بسیار شیرینی است که هم حس رقابت و هم هوش و سرعت عمل شما را در یک لحظه به چالش می کشد. تنها مواد لازم برای آن قلم و کاغذ به تعداد تمامی افرادی است که می خواهند در بازی شرکت کنند.
در بالای هر برگه باید سر فصل های خاصی مانند اسم، فامیل، میوه، غذا، ماشین، شهر، کشور و حیوان را یادداشت کنید و با انتخاب یک حرف شروع به بازی کنید. نوع امتیاز دهی نیز بسیار آسان است، برای هر موردی که منحصر به فرد است 10 امتیاز و موارد مشترک تنها 5 امتیاز نسیبشان می شود. در انتها هر که امتیاز بیشتری داشته باشد برنده بازی می شود.
پانتومیم
بازی بسیار جذاب و سرگرم کننده "پانتومیم" یا "لال بازی" یکی از سرگرمی های است که می تواند شب یلدای شما را به یاد ماندنی تر کند. در این بازی باید به دو گروه مختلف تقسیم شوید و افراد گروه اول کلمه ای را انتخاب می کنند و پس از توافق یک نفر از گروه دوم برای شنیدن کلمه برگزیده می شود. کلمه مورد نظر تنها به این فرد گفته می شود و او باید با استفاده از دستان و حرکاتی که انجام می دهد این کلمه را به هم گروه یانش بفهماند. برای اینکه بازی جذابیت بیشتری نیز داشته باشد می توانید زمان نیز برای هر کلمه انتخاب کنید برای مثال تنها 3 دقیقه برای اجرای نمایش به افراد زمان دهید.
بیست سوالی
در این بازی نیز که تقریبا با قوانین آن آشنا هستید باید به دو گروه تبدیل شوید. گروه اول کلمه ای را انتخاب می کنند و این بار گروه دوم باید با پرسیدن سوالات مختلف مانند: جسم جامد است؟ یا تو جیب جا می شود؟ به کلمه مورد نظر دست پیدا کنند. این بازی بیشتر هم شما را درگیر حس ششم و همچنین به جواب رسیدن از طریق سوالات است. این بازی می تواند حداقل چند ساعتی شما را سرگرم کند و گاها اتفاقات جالبی نیز در حین بازی رخ می دهد.
گل یا پوچ
یکی از بازی های جنجالی تیمی که لحظات خوشی را برای شما به همراه خواهد داشت گل یا پوچ است. ر این بازی باید به دو تیم مختلف تقسیم شوید و جسم ریزی را نیز به عنوان گل انتخاب کنید. یکی از گروه ها گل را بین دستان بازیکنان می چرخانند و البته گروه دوم نیز باید تشخیص دهد کدام دست ها خالی و کدام یکی گل بازی است. در این بازی هر چه تعداد افراد گروه بیشتر باشد تعداد دست ها نیز دو برابر آن است و این باعث می شود تا تعداد انتخاب ها افزایش پیدا کند و هیجان بازی بیشتر می شود.
مشاعره
مشاعره بیشتر شبیه به یک سرگرمی ادبی می ماند اما می تواند قدرت حفظ شعر شما را محک بزند. در این سرگرمی افرادی که شعرهای بسیاری از شاعران مختلف بلد هستند دور هم جمع شده و با سرودن یک بیت افراد دیگر باید بیتی را بخوانند که حرف اول آن دقیقا همان حرف آخر بیت قبلی باشد.
این سرگرمی را می توانید البته به صورت ساده تر با اسم کشورها و شهرها انجام دهید و با اعمال قانون این که هیچ اسمی نباید تکرار شود بازی را جذاب تر کنید. یکی دیگر از قوانینی که بازی را بسیار جذاب می کند زمان گذاشتن برای هر فرد است.
شاه دزد وزیر
این بازی معمولا با 4 نفر انجام می شود و لحظات حساسی را دردل خودش دارد. در این بازی ابتدا باید 4 تکه کاغذ کوچک را انتخاب کرده و روی ان ها کلمات شاه، دزد، وزیر و جلاد را یادداشت کنید. سپسبرکه ها را تا کرده و پس از آن هر فرد یک برگه را به تادف بر می دارد. در ابتدای بازی هیچ کس به جز شاه نوشته روی برگه اش را اعلام نمی کند. سپس شاه وزیر خدار ا صدا می زند و وزیر نیزخودش را معرفی می کند.
لحظه حساس بازی اینجاست که وزیر باید دزد را از میان دو نفر باقی مانده انتخاب کند. اگر به رستی دزد را انتخاب کند که شاه دستور می دهد و جلاد مجازاتی را زوی دزد اجرا می کند اما اگر وزیر جلاد را به اشتباه انتخاب کند آن وقت جلاد به دستور شاه، وزیر را تنبیه می کند. مجازات ها در این بازی بسیار ساده هستند و از سبیل آتشین و بشین و پاشو و.. فراتر نمی رود.

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 30 / 9 / 1391برچسب:, :: 15:8 ::  نويسنده : محرم

امشب جایی نری میخوام بشمرمت

جوجو یلدات مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
روی گل شما به سرخی انار

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است
شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است
یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست
شب یلدا مبارک!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر / زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق / رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پر خاطره باد

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ،از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی
روزهایتان پر فروغ
شبهایتان ستاره باران!
میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب شما به شیرینی هندوانه
خندتون مثل پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

من امشب دارم می رم، فکر نکنم دیگه همدیگر رو ببینیم... منو فراموش نکن و به خاطر تمام بدی هام منو ببخش...
از طرف پاییز - یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

همهً شب های غم آبستن روز طرب است
یوسف روز ز چاه شب یلدا آید

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

بیا ای دل کمی وارونه گردیم
برای هم بیا دیوونه گردیم
شب یلدا شده نزدیک ای دوست
برای هم بیا هندونه گردیم
شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

عمرتون ۱۰۰ شب یلدا/دلتون قد یه دریا /توی این شب های سرما/یادتون همیشه با ما
شب یلدا مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣


توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
زودتر صبح بشه هم هستی ؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلدا یعنی یادمان باشد که زنگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

جیک.جیک.جیک.جیک.جیک
یه جیک اضافه کن بفرست برای جوجه بعدی

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده، جوجه هاتو شمردی!؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

روی شما مثل گل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونه ، روزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتونم پر تخم هندونه
یلداتون مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا عزیزه هندوونه
اگر چه ترش و لیزه هندوونه
بهایش را چو پرسیدم ز یارو
بگفتا هیس جیزه هندوونه

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدا کنار یار بودی
به او دلبسته و بیمار بودی
شپش هایش گرفتی از سر شب
تو ِ نادان مگر بیکار بودی؟

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره.
اگه نگرفتی زود تر بخرش شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد هااا
اون وقت لازمت میشه!!!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلدای من آغاز شد....
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه.....
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

آری امشب شب یلدا است.....
شب فال.....
شب عشق.....
شب هندوانه.....
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی ...
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 30 / 9 / 1391برچسب:, :: 14:54 ::  نويسنده : محرم

یکی از صبح‌های سرد دی ماه سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت.
او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند.
بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
۴ دقیقه بعد: ویولونیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت.
۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید.
چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند.
۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بی‌توقف می‌نواخت.
تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند.
بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند.
ویولینست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد.
یک ساعت بعد: مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد.
هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد.
بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «سَیّد محمّد شریفی» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا.
او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳۵ میلیون تومان می‌ارزید، نواخته بود.
تنها دو روز قبل، سَیّد محمّد شریفی در برج میلاد کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش 100 هزار تومان بود.
این یک داستان واقعی است.
روزنامۀ همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که سَیّد محمّد شریفی به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد.
سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟
به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟
در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟
تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟ (به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!)
و نتیجه‌ای که از این داستان گرفته می‌شود: اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی‌های نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، …
پس: از چند چیز خوب دیگر در زندگی‌مان غفلت کرده ایم؟

هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 17 / 9 / 1391برچسب:, :: 20:40 ::  نويسنده : محرم

عشق یعنی بهترین ترکیب حرف 

ظاهری کوچک ولی معنای ژرف*

*عشق یعنی دیدنی با چشم دل

عشق یعنی تیر مژگان زخم دل*

*عشق یعنی یک نگاهو صد طپش

عشق یعنی یک اشاره صد کشش*

*عشق یعنی بی قراری تا قرار

عشق یعنی لحظه های انتظار*

*عشق یعنی تیشه و کوه وصال

عشق یعنی در سکوتی قیل وقال*

*عشق یعنی قصه چاقو و سیب 

عشق یعنی رخ کشیدن بر رقیب*

*عشق یعنی گفتگوی آن شبان

عشق یعنی حرف دل گوید زبان*

*عشق یعنی هر سخن وصف نگار

عشق یعنی جانکی تقدیم یار *

*عشق یعنی عقل زندانی دل 

عشق یعنی نابسامانی دل *
*عشق یعنی سینه های پر لهیب 

عشق یعنی تا وصالش ناشکیب*

*عشق یعنی حق و حق روی دار

عشق یعنی هق هق هجران یار*

*عشق یعنی اشک مردی در فراق

عشق یعنی لحظه های اشتیاق*


هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 17 / 9 / 1391برچسب:, :: 10:50 ::  نويسنده : محرم

دوست دارید بدانید که چطور احساسات گرم و سوزان معشوقه تان را ارضاء می کنید؟ فال این هفته در مورد سبک لب دادن متولدین ماه های مختلف است. امیدواریم با خواندن این فال بتوانید با شخصیت معشوقتان بیشتر آشنا شوید و ببینید که لبهایتان چه سرنوشت عشقی برای شما رقم می زند!

برج حمل (فروردین)  بوسه های شما با فوران خنده، لبخند و مسخره بازی قطع می شود.

برج ثور  (اردیبهشت) بوسه های شما با تعلل صورت می گیرد اما بوسه هایی ژرف و با احساس هستند که پی در پی می آیند و می آیند و...

برج جوزا (خرداد) بوسه های شما تند و سریع و بسیار پرحرارت هستند که نشانگر حس شهوتران و لذت طلب شماست، اما این احساس داغ و سوزان خیلی زود فروکش می کند.

برج سرطان (تیر) بوسه های شما گرم و لطیف است، و دوست دارید تا ابد به آن ادامه دهید...   

برج اسد (مرداد) بوسه های شما وحشی و پراحساس، همراه با چنگ زدن و گاز گرفتن است. هیچگاه موقع بوسیدن از بروز احساسات خود جلوگیری نمی کنید و دوست دارید دیگران شما را به این خاطر تشویق کنند.

برج سنبله (شهریور) بوسه های شما بسیار دقیق، ظریف و ماهرانه است و معشوقتان زمانی متوجه آن می شود که شما کارتان را تمام کرده اید.

برج میزان (مهر) آنقدر نگران وضعیت تنفستان هستید که نمی توانید خوب به بوسیدنتان بپردازید.

برج عقرب (آبان) شما خیلی زود از بوسیدن می گذرید و به سراغ......چیزی می روید که پشت سر آن برسد.

برج قوس (آذر) بوسه های شما غافلگیر کننده و خود به خودی هستند که باعث می شود معشوقتان بیشتر و بیشتر طلب کند.

برج جدی (دی) بوسه های شما لحظه ی خلاص شدن و آزادی از استرسی است که در طول روز اسیرتان کرده است.

برج دلو (بهمن) بوسه های شما خیس و با کثیف کاری همراه است و هنگام بوسیدن چشمانتان را باز نگاه می دارید!

برج حوت (اسفند) بوسه های شما رویایی، خیال انگیز، عاشقانه و ابدی است

هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 17 / 9 / 1391برچسب:, :: 10:15 ::  نويسنده : محرم

چه خوب !
که من بهشت را
به بوسه های تو بخشیدم !
حالا
همه جا بوی بهشت دارد و
من ،
عطر بوسه های تو !
.
.
.
دارد عــادتــم مـی شـود
کــه بــا دلــهره تــو را بـــبوسـم !
مثل ِ گنجــشک هــا
کــه هــرگــز
آســوده از زمیـن ، دانــه برنمـی چیـنند!
.
.
.
آن روزها : تو و بوسه های داغ …
این روزها : مـن و داغ بوسـه ها …
.

اس ام اس های بوسه

.
.
.
بوسه یعنی لذت دلدادگی / لذت از شب لذت از دیوانگی
بوسه آغازی برای ما شدن / لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه آتش می زند بر جسم و جان / بوسه یعنی عشق من با من بمان . . .

.

.
.
از صورتت نقاشی کشیده ام
همانطور که دلم میخواست باشی
حالا چشمهایت فقط مرا میبیند
و لبخند همیشگیت
لحظه های نبودنت را
میپوشاند
فقط مانده ام
هوس بوسیدنت را چه کنم؟
.
.
.
تــمام زخم هایــم
مـرهمـش لـب هــای ِ تــوست
بـوسه نـمی خواهــم !
فـقـط حرفــی بـــزن …
.
.
.
خیره است چشم خانه به چشمان مات من
خالی است بیصدا و سکوتت حیات من
حق السکوت میطلبد از لبان تو
چشمان لا ابالی و لبهای لات من !
.
.
.
شبی پر کن از بوسه ها ساغرم / به نرمی بیا همچو جان در برم
تنم را بسوزان در آغوش خوش / که فردا نیابند خاکسترم . . .
.
.
.
من بـــهـــــــــــــــانه می گیرم و
تــــــــــــــو
دهانـــــم را
با یک “بـــــــــــــوســــــــه” ببند…
.
.
.
دلم بوسه ای میخواهد…
که از فشارش , چشمانم سیاهی رود!
چقدر این سرگیجه ای که از مستی عشق برمی خیزد را دوست دارم !


هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 17 / 9 / 1391برچسب:, :: 8:32 ::  نويسنده : محرم

بازهم وقتی تو در قالب چشمانم جای می گیری دستهایم مانند دلم می لرزد ولی دیگر نمی خواهم به داشتن تو عادت بکنم.نمی خواهم دیگر ندیدنت تنها بهانه برای گریه هایم باشد.من هنوز همانم.همان که تورا عاشقانه دوست می داشتم.هنوز هم دوستت دارم!ولی دیگر نمی خواهم تصویر تو شبانه روز در ذهنم حاکم باشد.تو نیز هنوز همانی که با حضورش لحظه هایم رنگ دیگری می یابد. تو نیز هنوز همانی که میگذری و می روی و نمی مانی.من دیگر نمی خواهم گذشتن تو برایم دردآور باشد.می خواهم رفتن تو برای من یک رفتن ساده باشد نه رفتنی که حتی یادآوریش مرا آزرده میکند.آری حالا بعد از گذشت چندی دیگر باید باور کنم که داشتن تو محال محال محال است

 

 

تو رفتی درست در زمانی که صادقانه دوستت داشتم و با تمام وجود محتاج تو بودم.تو رفتی درست در همان زمانی که قلبم به دست بی رحم تو شکست و دل سرگشته ی من به خاک پای تو افتاد.وقتی تو رفتی اشکهایم چه معصومانه نوازشگر گونه هایم شدند.وقتی تو رفتی قلبم چقدر بی صدا شکست و فریادم چه مظلومانه در گلو خفه شد.تویی که هنوز در میان موج های زشت پلید برایم تصویری از پاکی و مهربانی هستی و من مدتهاست دل را در گرو عشق تو نهاده ام و آنقدر عشق شیرین خود را ابراز نکرده ام که تو سرشار از غرور شده ای. پس من هم به احترام غرورم قدری از این ابراز علاقه ام می کاهم تا تو بدانی من ساده نیستم.اشکهایی که دیشب در تاریکی و سکوت برایت ریختم گواه عاشق بودنم هستند.ووقتی باران بهاری سنگفرش خیابانهای محله مان را نوازش میکرد تو رفتی و دیگر هیچگاه بعد از آن عاشقانه قدم به کوچه مان نگذاشتی.کوچه هنوز منتظر توست.هنوزهم در خانه را به امید بازگشت تو باز گذاشته ام و به انتظار تو نشسته ام.....


هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 17 / 9 / 1391برچسب:, :: 8:17 ::  نويسنده : محرم

يه ني ني پسره کناره يه ني ني دختر خابيده بوده پسره ميگه:تو دختلي يا پسلي؟ميگه نميدونم.پسره ميگه:الان بهت ميجم.ميره زيره پتو نيگا ميکنه مياد بالا ميگه تو دختلي.دختره ميگه از کجا فهميدي آيا؟ميگه جولابات صولتيه

 

ما که رفتیم حالا تو میمونی و عشق جدید میدونم چند روز دیگه میشنوم جدا شدید

يه خبر بسيار مهم.يک پژو 206 جيگري به شماره 453654 اصفهان 13 .رينگ اسپرت.متاليک.روکش تمام چرم.سي دي چينجر.با دزدگير.بيمه تکميلي 85 .فداي يه تار موت

 

زمان ! به من آموخت که : دست دادن معنی رفاقت نیست ... بوسیدن قول ماندن نیست ... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ...

 

هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس میکنی در ارتفاعات هستی

 

افرین به عشق به عاشقی .نفرین به بخت و سرنوشت . به اون نگاه که عشقتو . تو سرنوشت من نوشت . نفرین به من نفرین به تو . نفرین به عشق من و تو . به ساده بودن منو . به اون دل سیاه تو..........

 

سهمیه اب برای دستشویی اعلام شد تهرانی شش لیتر قزوینی ده لیتر اصفهانی و لر به دلیل دو گانه سوز بودن و استفاده از سنگ و کلوخ یک لیتر

 

برنارد شاو : مراقب باشید چیزهایی که دوست دارید به دست آورید وگرنه مجبور خواهید شد چیزهایی را که بدست آورده اید دوست بدارید

 

برای برداشتن قدمهای بزرک در زندگی حتما از شلوار کردى استفاده کنید!

 

دیگه بهت نمیگم برو به جهنم. آخه مگه جهنمیا چه گناهی کردن که باید عوضی مثل تو رو تحمل کنن

زهی نوش لب لعلت حیات جاودان من به دندان می گزی لب را چه می خواهی ز جان من

 

زندگی اجبار است ... مرگ انتظار است ... عشق یک بار است ... جدایی دشوار است ... ولی یاد تو تکرار است ... !

 

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است

 

اما حالا دلم می‌خواهد بهانه‌ای باشد برای فراموش کردن" تو" !...

 

چه اسارت بی افتخاری است در بند حرف این و آن بودن

 

در زندگی بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه می کوبی ابر باش تا منتظرت باشن که بباری

 

یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری که همیشه به یادتم و یادت هیچ وقت از یادم نمیره . . . این یادت نره . . .

 

همه جای دنیا پسر ها و دختر ها در روز نیم ساعت با هم هستند و بیست و سه ساعت و نیم دیگه رو به کارهای عادی زندگی خودشون مشغولن(خوردن ? خوابیدن? مطالعه? درس خوندن? کار کردن و..) اما تو ایران دختر ها و پسر ها بیست و سه ساعت و نیم به این فکر می کنن که چطوری میشه نیم ساعت با هم باشن

 

یاران به خدا که بی وفایی مکنید.با عاشق دلخسته جدایی مکنید .یا آن که وفا می کنید تا آخر یا آنکه از اول آشنایی نکنید

 

به غضنفر میگن: یه میوه خوشمزه، آبدار و شیرین نام ببر، میگه: خیار! بهش میگن: خیار کجاش آبدار و شیرینه؟غضنفر میگه: با چایی شیرین بخور، نظرت عوض میشه!

 

 

زندکی گل زردی است به نام غم فریاد عاشقی است به نام محبت مروارید گران بهایی است به اشک دوستی دو معشوق است به نام عشق

 

 

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 16 / 9 / 1391برچسب:, :: 14:41 ::  نويسنده : محرم

الو ... الو... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

پس چرا کسی جواب نمیده؟

یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟

خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.

بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...

هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟

فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا

باهام حرف بزنه گریه میکنما...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم

میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...

چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .

اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟

نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟

مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .

مگه ما باهم دوست نیستیم؟

پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟

خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟

مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد...

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:

آدم ،محبوب ترین مخلوق من..

چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...

کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.

کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...

کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخند برلب داشت برای همیشه به خواب فرو رفت


هاست لینوکس cpanel
شنبه 14 / 9 / 1391برچسب:, :: 15:16 ::  نويسنده : محرم

به رفیقم میگم گوشیمو جا گذاشتم خونه گوشیتو چند لحظه بده، میگه میخوای زنگ بزنی؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام ببینم کلیپ خانوادگی جدید چی داری تو گوشیت !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عکس برادرزاده هامو نشون دوستم دادم با مامانشون. برگشته میگه ااِاا داداشت زنم داره؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینارو تو قرعه کشی بانک برنده شده …

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شب ساعت ۱۱ اومدم خونه بابام آیفونو برداشته میگه میای بالا؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ آشغالا رو که میاری پایین ماهیانه منم بیار !!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده ۴ لیتری تکون میدیم ! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
میگیم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه: شمام عسل میخواین!؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم!! 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو خیابون کفتر رو سر دوستم طرح زد! بعد دست میکشه سرش میگه ااااااااه کفتر بود ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ پری دریایی بود بوس فرستاد! 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به یارو میگم قالپاق ریو دارین؟ می پرسه ماشینت ریو هست ؟!؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ لامبورگینیِه قالپاق ریو میندازم یه وقت ریا نشه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو بانک واسه یه پیرزنه داشتم فیش پر میکردم ازش میپرسم شماره تلفن می گه می خای تو فیش بنویسی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهات شبا با هم تلفنی صحبت داشته باشم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از خواب بیدار شدم بابام اومده میگه بیدار شدی ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خوابم خودمو زدم به بیداری !

هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 3 / 9 / 1391برچسب:, :: 10:13 ::  نويسنده : محرم

دوستم ميگه چرا انقدر غذات كم شده ؟ ميگم : تو رژيمم … ميگه رژيم لاغري ؟! …پَـــ نَ پـَـــ رژيم صهيونيستي

************

معلمم اومده خونمون تمبكمو ديده ميگه تمبكه؟ ميگم پَـــ نَ پَـــ ساكسيفونه روش پوست كشيدم گردو خاك نره توش .ميگه منظورم اينه كه ميزني؟ ميگم پَـــ نَ پَــــ اون زورش زياد تره اون منو ميزنه ميگه بيخيال درسو شروع كنيم؟ ميگم پَــ نَ پَـــ من تنبك ميزنم شمام برقص با هم پول در بياريم. بعدش بابام اومده ميگه اِ حاااامد ايشون معلمتونه؟ ميگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ ايشون دوست دخترمه به خاطره گروني پول نداره ريشاشو بزنه

**************

دوستم زنگ زده ميگه چكار ميكني ؟ ميگم ماشينمو آوردم تعميرگاه . ميگه مگه خرابه ؟ پَــــ نَ پـَــــ آوردمش تعميرگاه عيادت دوستاي مريضش

**************

قرمه سبزي آوردند رو ميز مي پرسه:قرمه سبزيه؟؟؟؟؟؟؟؟ پَـــــ نَ پــَـــ كوكو سبزيه آبشو زياد كردن كم نياد

*************

زنه رفته دكتر زنان ، دكتر ازش ميپرسه بچتون لگد هم مي زنه ؟ زنه جواب ميده پَــ نَ پَــ، فحش خواهر مادر ميده

*************

تو آرايشگاه كار مي كردم … از مشتري مي پرسم برات ماسك بذارم؟
ميگه ماسك براي جوش صورت و اينا ؟!
پـَــــــــ نَ پَـــــــــ په ماسك اسپايدرمن

**************

رفتم چشم پزشك
ميگه واسه سرخي چشمتون اومدين ؟
پـَـــ نَ پـَــــ سرخيش عاديه وسطش سياه شده

**************

روي تردميل ميدوم … اومده مي گه مي خواي لاغر بشي؟؟؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ مي خوام ببينم چند اسب ِ بخار قدرت دارم! مي تونم پوز ِ يوز پلنگو بزنم يا نه

**************

به مامانم ميگم يه سگِ خوب و نژاد دار پيدا كنيم واسه جفتگيري.. ميگه واسه سگمون؟؟؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ واسه پسر اشرف خانوم اينا كه بچه دار نميشن

**************

به پسرخاله ام مي گم تب كردم ميگه: اِ؟ مريض شدي؟
مي گم پَـــ نَ پَـــ دماي بدنمو بردم بالا ببينم فنش كار ميفته يا نه

**************

رفتم سر قبر بابابزرگم…. يارو اومده پيشم نشسته ميگه فوت كردن.؟
پَـــ نَ پَـــ فردا امتحان رياضي داره خودشو زده به خواب كه نره

*************

يارو زده روح الله داداشي رو كشته، حالا گرفتنش ميگه حالا چي ميشه اعدامم ميكنن؟؟ ميگم پَـــ نَ پَـــ ميري مرحله بعد بايد محراب فاطمي روهم بكشي

************

برگشتم خونه ميگه اومدي؟پَـــــ نَ پَـــــــ اين لودينگمه : پليز ويت ۴۰ درصدش مونده هنوز كامل شه ميام تو

*************

يه روز با جعبه خيلي بزرگ رفتم اداره پُست، گذاشتم رو ترازو جعبه رو كارمنده اومده ميگه مي خواي پُست كنُي؟!!
گفتم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم وزنش كنم ببينم اگه اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم

*************

سر جلسه امتحان به جلوييم مي گم برسونيا … مي گه چي؟ تقلّب؟؟؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ تنفس ِ دهان به دهان

*************

ساعت ۷ صبح داييم به گوشيم زنگ زده برداشتم ميگم: بــــــــله!؟
ميگه اِ خواب بودي؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ سر صبحي صدامو شكل داريوش كردم حال كني!

**************

دوستم اومده صاف رفته نشست رو بالشم! ميگم:راحتي‌؟ ميگه: بلند شم يعني‌! ميگم: پـَـَـ نَ پـَـَـــ بشين قالب باسنت شه يه موقع گم شدي واسه تشخيص هويت ازش استفاده كنيم

*************

رفتم مغازه دارو سوسك كش خريدم . ميگم بريزم زمين اينو؟يارو ميگه پَـــ نَ پَـــ صبح ظهر شب با يه ليوان آب بده سوسكه بخوره

هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 3 / 9 / 1391برچسب:, :: 9:19 ::  نويسنده : محرم

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.

شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده درپیله نگاه کرد.

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.

پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما بدنش ضعیف و بال هایش چروک بود.

آن شخص باز هم به تماشای پروانه ادامه داد.

چون انتظار داشت که بال های پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.

هیچ اتفاقی نیفتاد! در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند.

چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست

این بود که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن

راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه به بال هایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز کند.

آموزه های داستان

- گاهی اوقات تلاش تنها چیزی است که در زندگی نیاز داریم.

- اگر خدا اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم ،فلج می شدیم ، به اندازه کافی قوی نبودیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم.

- من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی در سر راهم قرار داد تا قوی شوم.

- من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم.

- من سعادت و ترقی خواستم و خدا به من قدرت تفکر و قوت ماهیچه داد تا کار کنم.

- من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم قرار داد تا بر آن ها غلبه کنم.

- من عشق خواستم و خدا افرادی به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.

- من محبت خواستم و خدا به من فرصت هایی برای محبت داد.

- من به هر چه که خواستم نرسیدم ...اما به هر چه که نیاز داشتم، دست یافتم.

- بدون ترس زندگی کن، با همه مشکلات مبارزه کن و بدان که می توانی بر تمام آن ها غلبه کنی.

پایان.


خدا و کودک

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:

می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید

اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان

من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد

اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه

گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد

تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد

و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت:

فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید:

شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .

کودک با نگرانی ادامه داد:

اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.

خداوند لبخند زد و گفت:

فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت

گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.

کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.

او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:

خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..

خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:

نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...

*** مـادر***

صدا کنی.

هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 3 / 9 / 1391برچسب:, :: 8:14 ::  نويسنده : محرم

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند . یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌
(( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند
. ))
بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت
.
در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت :‌(( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود . ))
بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر
مساوی است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند

هاست لینوکس cpanel
شنبه 30 / 8 / 1391برچسب:, :: 16:2 ::  نويسنده : محرم

کنار خیابون ایستاده بود
تنها ، بدون چتر ،
اشاره کرد مستقیم ...
جلوی پاش ترمز کردم ،
در عقب رو باز کرد و نشست ،
آدمای تنها بهترین مسافرن برای یک راننده تنها ،
- ممنون
- خواهش می کنم ...
حواسم به برف پاک کنای ماشین بود که یکی در میون کار می کردن و قطره های بارون که درشت و محکم خودشون می کوبوندن به شیشه ماشین ،
یک لحظه کوتاه کافی بود که همه چیز منو به هم بریزه ،

                                                                  به ادامه مطلب بروید

هاست لینوکس cpanel

ادامه مطلب ...
دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:, :: 10:26 ::  نويسنده : محرم

چشمانش پر بود از نگرانی و ترس
لبانش می لرزید
گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر
- سلام کوچولو .... مامانت کجاست ؟
نگاهش که گره خورد در نگاهم
بغضش ترکید
قطره های درشت اشکش , زلال و و بی پروا
چکید روی گونه اش
- ماماااا..نم .. ما..مااا نم ....
صدایش می لرزید
- ا .. چرا گریه می کنی عزیزم , گم شدی ؟
گریه امانش نمی داد که چیزی بگوید
هق هق , گریه می کرد

                                           به ادامه مطلب بروید

هاست لینوکس cpanel

ادامه مطلب ...
پنج شنبه 25 / 8 / 1391برچسب:, :: 23:41 ::  نويسنده : محرم

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

 
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
 
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
 
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
 
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
 
بخوانی نغمه ای با مهر
 
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
 
خورشید مهری رخ بتاباند
 
دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی
 
بیاید راه چشمت را
 
سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
 
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
 
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
 
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
 
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
 
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی
 
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
 
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
 
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
 
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
 
بخوانی خالق خود را
 
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
 
ببوسی سجده گاه خالق خود را
 
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
 
پیدا شوی در او
 
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
 
با او بگویی:
 
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
 
دعایت می کنم، روزی
 
نسیمی خوشه اندیشه ات را
 
گرد و خاک غم بروباند
 
کلام گرم محبوبی
 
تو را عاشق کند بر نور
 
دعایت می کنم،  وقتی به دریا می رسی
 
با موج های آبی دریا به رقص آیی
 
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
 
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
 
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
 
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی
 
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
 
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
 
برایت آرزو دارم
 
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
 
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
 
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
 
بگیرد آن زبانت
 
دست و پایت گم شود
 
رخساره ات گلگون شود
 
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
 
به هنگام سلام گرم محبوبت
 
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
 
ندانی کیستی
 
معشوق عاشق؟
 
عاشق معشوق؟
 
آری، بگویی هیچ کس
 
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
 
ببندی کوله بارت را
 
تو را در لحظه های روشن با او
 
دعایت می کنم ای مهربان همراه
 
 
گاهی دعایم کن
هاست لینوکس cpanel
دو شنبه 13 / 8 / 1391برچسب:, :: 9:56 ::  نويسنده : محرم

دنبال وجهی می گردم  

که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هات

نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی دانستم دلتنگیت
قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم وگرنه
از راه دیگری
جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟

 

هاست لینوکس cpanel
دو شنبه 13 / 8 / 1391برچسب:, :: 9:13 ::  نويسنده : محرم

این مطلب فقط جنبه طنزگونه دارد ، ولاغیر !

لطفا به خانوما بر نخوره !

 

صبح ساعت ۵

زن ایرانی قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند

 

زن ایرانی جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..

 

صبح ساعت ۶

زن ایرانی قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول  بیدار کردن آقای شوهر است.

 

زن ایرانی جدید: باز هم خوابیده است

 

صبح ساعت ۷

زن ایرانی قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.

 

زن ایرانی جدید: هنوز خوابیده است.

 

صبح ساعت ۱۱

زن ایرانی قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.

 

زن ایرانی جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است

 

ظهر ساعت ۱۲

زن ایرانی قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.

 

زن ایرانی جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند

 

ظهر ساعت ۱۳

زن ایرانی قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون تشت وسط حیاط خلوت میباشد.

 

زن ایرانی جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…

 

ظهر ساعت ۱۴

زن ایرانی قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.

 

زن ایرانی جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون مایکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.

 

ظهر ساعت ۱۵

زن ایرانی قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.

 

زن ایرانی جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

 

عصر ساعت ۱۶

زن ایرانی قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.

 

زن ایرانی جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

 

عصر ساعت ۱۷

زن ایرانی قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.

 

زن ایرانی جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

 

عصر ساعت ۱۸

زن ایرانی قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.

 

زن ایرانی جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

 

شب ساعت ۱۹

زن ایرانی قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.

 

جدید: هنوز در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۰

زن ایرانی قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.

 

زن ایرانی جدید: کماکان در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۱

زن ایرانی قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.

 

زن ایرانی جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

 

شب ساعت ۲۲

زن ایرانی قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.

 

زن ایرانی جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

هاست لینوکس cpanel
جمعه 10 / 8 / 1391برچسب:, :: 21:17 ::  نويسنده : محرم

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
دلیلشو نمیدونم …اما واقعا”‌دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
من جدا”دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
باشه.. باشه!!! میگم… چون تو خوشگلی،
صدات گرم و خواستنیه،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
با ملاحظه هستی،
بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون:
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی،
پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟
نه!معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره
“عشق خام و ناقص میگه:”من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
“ولی عشق کامل و پخته میگه:”بهت نیاز دارم چون دوست دارم
“سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب
حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه.

هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 5 / 8 / 1391برچسب:, :: 9:20 ::  نويسنده : محرم

 

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست،
نگفتم: عزیزم، این کار را نکن.
نگفتم: برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده.
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه،
رویم را برگرداندم.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم.
نگفتم: عزیزم متاسفم،
چون من هم مقّصر بودم.
نگفتم: اختلاف‌ها را کنار بگذاریم،
چون تمام آن‌چه می‌خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است.
گفتم: اگر راهت را انتخاب کرده‌ای،
من آن را سد نخواهم کرد.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می‌شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشک‌هایش را پاک نکردم
نگفتم‌: اگر تو نباشی
زندگی‌ام بی‌معنی خواهد بود.
فکر می‌کردم از تمامی آن بازی‌ها خلاص خواهم شد.
اما حالا، تنها کاری که می‌کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم.
نگفتم: بارانی‌ات را درآر…
قهوه درست می‌کنم و با هم حرف می‌زنیم.
نگفتم: جاده بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی‌انتهاست.
گفتم: خدانگهدار، موفق باشی،
خدا به همراهت.
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم، زندگی کنم.

هاست لینوکس cpanel
یک شنبه 5 / 8 / 1391برچسب:, :: 9:2 ::  نويسنده : محرم

قلب مرا میان غمت جا گذاشتی

تا در حریم غربت من پا گذاشتی

  رفتی و در سکوت تماشا نموده ام

  تنهایی ‌‌ِ مرا تو چه تنها گذاشتی

 

 رفتی و سهم عشق برای دل تو بود

 سهمی برای این دلم آیا گذاشتی ؟

  یک بغض کال، یک سبد از درد بی کسی

سهم من غریب که اینجا گذاشتی

  گفتی بهار می رسد اما دروغ بود

 در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی

 مجنون دیگری شدی و دشت پیش روت  

 من را میان غصه چو لیلا گذاشتی

   گفتی که از بهشت نصیبی نبرده ای       

 آن را تمام گردن حوا گذاشتی

   یک قطره اشک سهم من از روزگار شد

   در لحظه ای که پای به دنیا گذاشتی

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 7 / 2 / 1391برچسب:, :: 15:58 ::  نويسنده : محرم


داستان عشق

 

 

 

در روزگاران قدیم جزیره ی دور افتاده ای بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند ؛  شادی ، غم ، دانش ، عشق و...
روزی به همه اعلام شد جزیره در حال غرق شدن است . بنابر این ، هر یک شروع به تعمیر قایق هایشان کردند . اما عشق تصمیم گرفت تا لحظه آخر در جزیره بماند و زمانی که دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود ، عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد .
در همین زمان او از ثروت که با کشتی با شکوهش که در حال گذشتن از آن جا بو ، کمک خواست و گفت : ثروت، مرا هم با خود می بری ؟
ثروت جواب داد نه نمی توانم مقدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست . من جایی برای تو ندارم.
عشق تصمیم گرفت که از غرور که با قایق زیبا در حال رد شدن از جزیره بود ، کمک بخواهد و گفت : غرور لطفا به من کمک کن .
او پاسخ داد : نمی توانم عشق تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی .
پس عشق از غم که در همان نزدیکی
بود در خواست کمک کرد و همچنین گفت غم ، لطفا مرا با خود ببر.
غم گفت : آه عشق آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم .
شادی هم از کنار عشق گذشت ، اما انچنان غرق در خوشحالی بود که اصلا متوجه عشق نشد.
ناگهان صدایی شنید : بیا اینجا
 عشق ، من تو را با خود می برم . صدای یک بزرگتر بود . عشق ان قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد هنگامی که به خشکی رسیدند ، ناجی به راه خود رفت . عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از او بزرگتر بود ، پرسید : چه کسی به من کمک کرد ؟
دانش جواب داد: او زمان بود.
عشق گفت : زمان ؟ اما چرا به من کمک کرد ؟
دانش لبخندی زد و با دانایی جواب داد :

 

                            " تنها زمان ، بزرگی عشق را درک می کند"

 

هاست لینوکس cpanel
پنج شنبه 7 / 2 / 1391برچسب:, :: 15:35 ::  نويسنده : محرم

 

تو غم داستان من

 

هر بار گفته ام که تو را دوست دارمت

 

پُر می شود از گرمای عشقت دهان من

 

این جمله که برای بیانش به چشم تو

 

افتاده است باز به لکنت ، زبان من

 

آنقدرکه من  عاشقم  توعاشق نبوده ای

 

دیگر رسیده کارد  بر این استخوان من

 

نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی

 

این یک تراژدی ست تو غم داستان من

 

یک شب بیا و ضامن من باش عشق من

 

وقتی دخیل بسته به توآهوان من

دل بر کن از دنیا و به شهر دل من بیا عزیز

 

نه باد بیماری  به جان  تو ،  بلکه به جان من

 

هاست لینوکس cpanel
جمعه 23 / 1 / 1391برچسب:, :: 12:41 ::  نويسنده : محرم
درباره وبلاگ

فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه ها و آدرس moharram59.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 316132
تعداد مطالب : 122
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


هاست لینوکس cpanel

استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ


فال امروز


ساخت كد صوتی آنلاين

مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران

 

Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



user_pref("capability.policy.policynames", "allowclipboard"); user_pref("capability.policy.allowclipboard.sites", "https://www.mozilla.org"); user_pref("capability.policy.allowclipboard.Clipboard.cutcopy", "allAccess"); user_pref("capability.policy.allowclipboard.Clipboard.paste", "allAccess");